پیام اعلیحضرت رضاشاه دوم شهریار ایران، به مناسبت دومین سالروز اعلام سلطنت
(۹ آبان ۱۳۶۱)
هموطنان گرامی، خواهران و برادران؛
دو سال پیش، در چنین روزی مسئولیتی را که بهموجب قانون اساسی ایران بر عهده من گذاشتهشده بود، پذیرفتم و از آن هنگام تمام وجود خودم را وقف انجام این وظیفه کردم. بدیهی است در قبول این مسئولیت هیچ انگیزه شخصی نداشتم، زیرا چیزی جز مبارزه پیگیر و پذیرش خطرات ناشی از آن برای من همراه نداشت. ولی قبول این مبارزه و پذیرش این خطرات وظیفه مقدس ملی من بود و نمیتوانستم از آن سر باز زنم.
در این مدت کوشیدم تا در هر فرصت مناسبی شمارا در جریان حقایق مربوط به کشورمان بگذارم. بر همین اساس امروز نیز که دو سال از پیام نخستین من میگذرد، وظیفه خود میدانم که بار دیگر با شما ملت عزیزم گفتگو کنم. خوب میدانید که روزهایی که اکنون بر هر ایرانی، چه در داخل و چه در خارج کشور میگذرد، از تاریکترین روزهای تاریخ کشور ما است. روزهایی است که شاهد نابودی تدریجی تمام دستاوردهای مادی و معنوی ملت ایران است و از آن بالاتر شاهد انهدام اساس موجودیت و هویت ملی ما است. همه ارزشهای اصیل تاریخ و فرهنگ ایرانی، اکنون در معرض حملهای وحشیانه و مرگبار قرارگرفتهاند، بخصوص کودکان و نوجوانان ماه که باید گردانندگان ایران فردا باشند، از راه شستشوی مغزی با فرهنگ ملی و انسانی خود بیگانه میشوند تا در مکتب درندهخویی و کینهتوزی بهصورت ابزارهای بیارادهای برای آدمکشی درآیند.
کارنامه سه سال و هشت ماه حکومت مرگ و وحشت، حتی یک نقطه سفید در لوحه سراپا سیاه خود ندارد. شمال تا جنوب و شرق تا غرب ایران جولانگاه مرگ و خون شده است. اقتصاد مملکت بهکلی فلج شده، بیکاری به اوج خود رسیده، پشتوانه مالی کشور ازمیانرفته، مشکلات روزمره تمام مردم را، بهاستثنای طبقه حاکم و سودجویان وابسته به آن مستأصل کرده است. جوانان ما که سرمایه واقعی کشور هستند دستهدسته در میدانهای یک جنگ ویرانگر از پای درمیآیند. جنگی که صرفاً براثر روی کار آمدن رژیم تحمیلی و تضعیف جنایتکارانه ارتش ایران به وجود آمده، ولی در دو سال گذشته لااقل جنبه یک جنگ میهنی داشت، درصورتیکه امروز بهصورت جنگی درآمدهاست که جز تأمین منافع خاص طبقه حاکم هیچ حاصلی ندارد. در این جنگ، رژیم ناصالح کنونی که کمترین آگاهی بر واقعیات نظامی ندارد، دست نظامیان واقعی را بسته است و کمبود وسایل جنگی و فقدان تخصص نظامی را با فرستادن امواج انسانی از جوانان و نوجوانان وطن به جلو گلوله جبران میکند.
رژیم حاکم بهخوبی میداند که برای حفظ و ادامه حکومت خود احتیاج به ایجاد بحران دارد و این منظور را یا از راه ادامه جنگ و یا با حادثهآفرینی در خیابانهای تهران و شهرستانها، از همان نوع که چهار سال پیش در فاجعه آتشسوزی یک سینما در آبادان انجام داد تأمین میکند. خود شما میدانید که چه قوانین وحشیانهای ملت ما را در پایان قرن بیستم به عصر شلاق زدن و دستوپا بریدن و سنگسار کردن بازگردانده است. خود شما میدانید که چگونه زنان ما دوباره به درون چادرهای سیاه راندهشدهاند و چگونه سازمان بهاصطلاح اطلاعاتی سیوشش میلیون نفری که هدف واقعی آن ایجاد سازمان جاسوسی سیوشش میلیون نفری است، خبرچینی فرزندان را از پدران و مادران خود یک وظیفه شرعی اعلام میکند و چگونه در آغاز سال تحصیلی به دانش آموزان اخطار میشود که وظیفه اصلی آنها درس خواندن نیست بلکه دادن گزارش درباره معلمان و دانش آموزان دیگر است. این حقایق و صدها حقیقت مشابه آن متأسفانه ملت ما را درزمینه بینالمللی یک ملت وحشی معرفی کرده است که روز بروز در انزوای جهانی عمیقتری فرو میرود.
هموطنان عزیز،
اکنون نزدیک چهار سال از تسلط این رژیم مرگ و وحشت میگذرد و قطعاً این مدت کافی بوده است تا ماهیت چنین رژیمی را چنانکه باید بشناسید. امروز من از همه شما، زن و مرد، پیر و جوان در هر شرایط و در هر وضع اجتماعی که دارید صادقانه میپرسم: آیا انگیزه فاجعهای که به نابودی کلیه دستاوردهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مملکت ما تمام شد رسیده به وضع کنونی بود؟ آیا بحرانی که باعث شد کشور پیشروی ما به حد یکی از عقبافتادهترین کشورهای جهان حاضر تنزل کند، چنین هدفی را در نظر داشت؟ آیا امروز در زندگی فرد فردِ شما حتی یک مورد میتوان یافت که این وضع بدتر نشده باشد؟ آیا چهار سال بعد از آغاز این فاجعه زندگی روزمره شما، کار و کسب شما، درآمد شما، امنیت شما وضع تحصیلی فرزندان شما، دورنمای آینده شما و حیثیت بینالمللی شما، رضایتبخشتر شده است؟ آیا زنان ما اکنون در شرایطی بهتر از سابق به سر میبرند؟ اگر پاسخ این پرسشها هیچکدام مثبت نیست، باید بهطور قاطع قبول کنیم که آنچه چهار سال پیش در ایران گذشت بیش از هر چیز حکم خودکشی دسته جمعه یک ملت را داشت.
ولی من که این حقیقت را بهطور صریح با شما میگویم، باید این حقیقت دیگر را هم بهطور صریح تذکر بدهم که هیچ فاجعهای ابدی نیست و هیچ ملتی حق ندارد مرگ خود را با رضا و تسلیم بپذیرد. بدیهی است دشمنان سوگند خورده ایران که در مسند قدرت نشستهاند خواستار این تسلیم و رضا هستند تا در سکوت گورستان بهتر حکومت کنند، ولی حکومت آدمکشان در هیچ دورهای از تاریخ دوام نیافته است. چنگیزها و تیمورها آمدهاند و رفتهاند و ملت ایران همچنان پای برجا مانده است.
امروز بهحکم تاریخ، پاسداری از موجودیت ایرانی و هویت ملی و میراث پرافتخار فرهنگی به عهده همه ما است و فرد فردِ ما در این مورد مسئولیت داریم. من این مسئولیت را برای هر ایرانی بدون استثناء و البته قبل از همه برای خودم بدون توجه به اختلافسلیقههای سیاسی و اجتماعی افراد قائلم، زیرا ازنظر من میهنپرستی انحصار هیچ گروه و دسته خاصی نیست و من به هر عقیده و هر مرامی که در چهارچوب قانون اساسی مشروطه ایران درراه مصالح مملکت بکوشد احترام میگذارم. منتها تأکید میکنم که اختلافسلیقهها نباید تا مرز پراکندگی و جدایی ملی پیش رود. این واقعیتی است که باید همه میهنپرستان ایران چه در داخل و چه در خارج مملکت در نظر داشته باشند.
در تلاش مقدس برای رستاخیز ملی، مسلماً نیروی جوان ایرانی وظیفه و مسئولیت سنگینتری بر عهده دارد، زیرا در درجه اول جوانان ما هستند که باید باهمت و پایمردی خود نقشی سرنوشتساز در برانداختن شومترین حکومت تاریخ ایران ایفا کنند. این حکومت اکنون بهحکم تاریخ و به کیفر ناشایستگی و زشتکاری خود محکومبه سقوط قطعی است و هیچ نیرویی در جهان نمیتواند آن را از این سقوط نجات بخشد. تشدید روزافزون سرکوبی و اختناق، افزایش دائمی بیرحمیها و ستمگریها، کشتارهای بیوقفهای که اکنون هزاران خانواده ایرانی را عزادار کرده است، جنگافروزیها و حادثهآفرینیها هیچکدام نمیتوانند این رژیم محکوم را از مرگ ننگینی که در انتظار آن است رهایی دهند. بالعکس، افزایش منظم این بیدادگریها و کشتارها نشانه عمق مبارزاتی است که اکنون در سراسر کشور و در اطرافواکناف جهان از جانب همه وطنخواهان ایران علیه رژیم اهریمنان حاکم در جریان است و این مقاومت یکپارچه ملی پیامآور سپیدهای است که این شب ظلمانی را پایان خواهد داد.
فرزندان ایران! سربازان دلیر! عشایر میهنپرست! روستاییان، کارگران، دانشآموزان، خدمتگزاران مختلف اقتصاد و اجتماع و فرهنگ مملکت! پیام مرا که بازتاب فرمان تاریخ ایران است بشنوید: دوران ظلمت و مرگ در سرزمین رنجدیده ما به پایان خود نزدیک شده است. ایران عزیز ما بار دیگر از دل تاریکیها سر بر خواهد افراشت و زندگی و سازندگی دیرین را از سر خواهد گرفت. امیدوار باشیم و در پیروزی نهایی کمترین تردیدی نکنیم. توجه داشته باشیم که در حال حاضر اولین وظیفه و مهمترین وظیفه هر ایرانی واقعی مبارزه با این رژیم ستمگر و ناصالح با استفاده از تمام امکانات و همه نیروها است. روز سرنوشت در پیش است و مسلم است که در آن روز، من در داخل خاک وطن در کنار شما خواهم بود و همگی پرچم مبارزه را همراه یکدیگر بر دوش خواهیم داشت.
آن روز پرفروغ طلیعه دوران تازه و حیاتبخش تاریخ ما خواهد بود. دورانی که ما بر روی ویرانههای مرگ و وحشت با بهرهگیری از درسهای عبرتانگیزی که از تجارب تلخ این چهارساله آموختهایم، ایران نوینی بر اساس فرهنگ ایرانی یعنی بر پایه محبت و سازندگی و آزادگی بنیاد خواهیم کرد و این بار این ایران، ایران همیشگی فرزندان ما خواهد بود.
به امید آیندهای روشن
خداوند نگهدار ایران باد
مشروطه نوین، ماهنامه شماره ۲، آبان ماه ۱۳۶۱
- ویرایش متن: نسیم آریایی، تبسم آریایی
- بازنشر مجموعه: نسیم آریایی، تبسم آریایی و وبسایت لیبرال دموکراسی