بورس عرصه رویارویی اوراق بهادار است و به دلیل مجموعه عوامل اقتصادی و سیاسی و ژئوپلیتیک و روانی تأثیرگذار بر فروشندگان و خریداران این اوراق، با فراز و نشیبهای دائمی دستبهگریبان است.
هیچ بورسی در جهان، حتی در جاافتادهترین و پرآوازهترین مراکز مالی، از نوسانها و گاه ابر نوسانها در امان نیست. کافی است به چهار تکانه (شوک) مهمی که طی ۲۰ سال گذشته بازارهای سهام جهان را به لرزه درآوردند، نگاهی بیندازیم.
در سال ۲۰۰۰ میلادی، با ترکیدن حباب اینترنت و شرکتهای بیشماری که پیرامون آن شکلگرفته بودند، رؤیاهای فراوانی بر بادرفت. در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی، در پی شروع و گسترش بحران مالی نخست در ایالاتمتحده آمریکا و سپس در بخش بزرگی از جهان، صدها میلیارد دلار سرمایه در بسیاری از بورسهای جهان، دود شد و به هوا رفت.
از سال ۲۰۱۰ به بعد، با شروع بحران بدهیهای دولتی که در یونان به اوج خود رسید، بازارهای سهام در جهان دوباره تکان خوردند؛ و بهتازگی نیز، اپیدمی کرونا بار دیگر تقریباً همه کانونهای مالی جهان را در تبوتاب انداخت.
با توجه به آنچه در همه بازارهای سهام جهان میگذرد، حرکت آرام صعودی و سپس خیزش چشمگیر و بعد ریزش نسبی بورس تهران در دو سال گذشته بهخودیخود رویدادی «غیرعادی» نیست، هرچند که شدت این نوسانها را نمیتوان نادیده گرفت.
در فاصله شهریور ۱۳۹۷ تا فروردین ۱۳۹۹، شاخص کل سهام در بورس تهران از کانال ۱۴۲ هزار واحد به ۵۰۰ هزار واحد رسید و آنگاه با یک جهش غولآسا در نیمه اول سال جاری تا یکمیلیون و سپس دو میلیون اوج گرفت، پیش از آنکه بار دیگر به کانال یکمیلیون و ۶۰۰ هزار واحدی بازگردد. ولی افتوخیزهایی حتی در این ابعاد بهخودیخود نشانه غیرمتعارف بودن بورس تهران نیست.
آنچه در عوض به بورس تهران جنبه «استثنایی» میدهد، هاله ابهامی است که سرچشمه افتوخیزهای آن را در برگرفته و پرسشهای نگرانکنندهای است که در مورد پیامدهای این افتوخیزها مطرح میشود.
مهمترین پرسشها را در این زمینه میتوان چنین خلاصه کرد؛ درحالیکه همه شاخصهای کلان اقتصادی ایران، از نرخ رشد و نرخ تورم گرفته تا بازرگانی خارجی در منطقه قرمز قرارگرفتهاند و کشور زیر فشار سنگینترین تحریم خارجی و بحرانهای ژئوپلیتیک منطقهای به سر میبرد، رونق چشمگیر بازار بورس در ماههای آخر سال گذشته و پنجماهه نخست سال جاری از کجا منشأ گرفته است؟ چگونه اقتصادی که طی سال گذشته حدود ۲۰ درصد کوچکتر شده، شاخص کل سهام خود را از فروردین تا مردادماه از ۵۰۰ هزار واحد به بالای دو میلیون واحد میرساند؟ و ریزش بازار سهام که حدود یک ماه پیش آغاز شد، در چه شرایطی جریان دارد و چه مسائلی را پیش آورده است؟
پرسش دیگری که به تردیدها درباره بورس تهران دامن میزند، بیگانه بودن آن با مأموریت اصلی بازار اوراق بهادار در عرصه اقتصادی است. این بازار جایگاهی است برای مبادله محصولات مالی که سهام و اوراق بدهی، مشهورترین آنها هستند.
بورس دو نقش عمده را بر عهده دارد؛ از یکسو واحدهای تولیدی و دولت را تأمین مالی میکند. از سوی دیگر به سرمایهگذاران کوچک و بزرگ امکان میدهد، با خرید سهام و اوراق بدهی و دیگر محصولات مالی، سرمایه و پسانداز خود را به امید دستیابی به منافع به کار بیندازند. بهبیاندیگر واحدهای تولیدی از راه انتشار سهام و اوراق بدهی هدفهای اقتصادی خود را (بزرگتر شدن، افزایش بهرهوری…) تأمین مالی میکنند و پسانداز و سرمایه مردم در خدمت رشد اقتصاد واقعی قرار میگیرد.
در رابطه با مأموریت اصلی بازار سهام (جذب سرمایهها در خدمت اقتصاد واقعی)، بورس تهران در چه موقعیتی است؟ به گفته حسن قالیباف اصل، رئیس سازمان بورس اوراق بهادار، در سهماهه نخست سال جاری خورشیدی ۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی وارد بازار سرمایه شده است. این مقدار نقدینگی چه تحولی در اقتصاد واقعی ایران به وجود آورده است؟ در ورای افزایش قیمت اسمی شرکتها، ارزش ذاتی آنها چقدر افزایشیافته است؟
درزمینهٔ شکاف میان ارزش واقعی و قیمت اسمی سهام در بورس تهران که باعث شد شاخص کل به بالای دو میلیون واحد برسد، نمونهها فراوانند؛ در اینجا تنها به ذکر یکی از آنها اکتفا میکنیم که دکتر علی فرحبخش در شماره پانزدهم شهریورماه روزنامه «دنیای اقتصاد» بدان اشاره میکند: ارزش دلاری شرکت ایرانخودرو از شرکت رنوی فرانسوی پیشی گرفته و قیمت آن از هفت خردادماه تا هفت مردادماه پنج برابر شده است. با چه معجزهای قیمت سهام یک شرکت ورشکسته ایرانی که تنها به زور بسته شدن مرزها و غارت مصرفکنندگان سر پا مانده، از قیمت یکی از غولهای خودروسازی اروپایی بیشتر شده است؟ تأکید میکنیم که سخن بر سر قیمت دلاری است.
از اواخر مردادماه به اینسو، شاخص کل بورس تهران به سراشیب افتاد و صدها هزار سرمایهگذار خرد که برای نجات پساندازهایشان از آفت تورم و با تشویق دستگاه حاکمه به بازار سرمایه رو آورده بودند، یا خانهخراب شدهاند و یا خود را در معرض خانهخرابی میبینند. برای شنیدن صدای اینان کافی است به شبکههای اجتماعی سری بزنیم. یکی از آنها مینویسد: «من هر چی وام و قرض گرفته بودم برای تهیه جهاز دخترم گذاشتم تو بورس تا شاید گشایشی بشه … همه پولم نابود شد. من موندم و قسط و قرضها…»
با اوجگیری خطر فروریزی بازهم بیشتر شاخص کل سهام، ترس از تکرار ماجرای مالباختگان صندوقهای قرضالحسنه و مؤسسات مالی، آنهم در ابعاد بسیار بزرگتر، افزایشیافته و سرنوشت بورس به یک مسئله مهم امنیتی برای جمهوری اسلامی بدل شده است.
در این شرایط مداخله دولت در بازار سهام برای جلوگیری از فروریزی شدید آن، یک موضوع موردبحث مهم هم در میان تصمیم گیران اقتصادی و هم در درون حاکمیت جمهوری اسلامی است. در حال حاضر تقویت مداخله دولت در بازار سهام بهعنوان «بازار ساز» روشنتر از آفتاب است، ازجمله از راه وادار کردن حقوقیها به تزریق منابع بیشتر در بورس و نیز اعمال فشار بر بانکها از سوی دولت برای اعطای وام به صندوقهای سرمایهگذاری.
محمدرضا پور ابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، وضعیت کنونی بورس را «تهدیدی برای نظام» توصیف میکند، ولی در همان حال از شدت گرفتن مداخله دولت در بازار سهام برای مقابله با این خطر بیم دارد. او میگوید: «الآن نگرانی جدی ما از دستکاری بازار است… یعنی اطلاعات غلط دادن به مفهوم گمراه کردن در حوزه سرمایهگذاری، یعنی چیزی که وجود ندارد را ایجاد کنیم».
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس «دستکاری» را چنین توصیف میکند: «شرکتهایی که قیمت سهام آنها واقعی نبوده است اما به شرایطی رسیدهاند و با رویکردی دنبال شدهاند که این قیمتها، قیمت سازی شده و این نگرانی جدی ما است. مصادیق دستکاری در بازار درگذشته اطلاعات غلط بود یا صورتهای مالی غیر شفاف بود، امروز فضای مجازی است که شما متوجه میشوید یکباره اتفاقاتی میافتد و قیمت سهام یکباره چند برابر میشود بدون اینکه با قیمت واقعی ارتباطی داشته باشد».
با شعبدهبازیهایی ازایندست که رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس آنها را «دستکاری» توصیف میکند، از بازار سهام تهران چه بر جای میماند؟
فریدون خاوند
برگرفته از رادیو فردا