«فکرش را هم نکنید!» این جملهای است که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در گردهمایی سفیران در تهران، در سال گذشته عرضه کرد؛ اما پرسش چه بود؟
به گزارش یکی از حاضران، پرسش دیپلماتهای اسلامی این بود: «در چه شرایطی ممکن است ایران خود را از جنگ سوریه کنار بکشد؟» پاسخ قاطعانه ظریف، باآنکه او تعیینکننده سیاستهای راهبردی تهران نیست، بازتاب تفاهمی است که در دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران را، حتی در سختترین شرایط، در سوریه نگاه داشته است. خروج از سوریه؟ هرگز!
بااینحال، در دنیای واقعیات، هرگز نمیتوان گفت: هرگز! سیاستمدارانی که مواضع خود را پیرامون «هرگزها» میسازند، تقریباً همیشه، از گفته خود پشیمان شدهاند. بدینسان، نمیتوان تصور کرد که حتی در نظام بستهای مانند جمهوری اسلامی ایران که در آن سیاستهای راهبردی هرگز در معرض بررسی، مناظره و مناقشه قرار نمیگیرد، مسئله خروج از سوریه مطرح نشده باشد؛ بنابراین، در برابر «هرگز» آقای خامنهای، نباید از احتمال یک «شاید» غافل ماند. یک نگاه دقیقتر به واقعیات امروز، شاید بتواند به «شاید» پیشنهادی ما وزن بیشتری بدهد. آیا عواملی هست که احتمال خروج جمهوری اسلامی ایران از سوریه را بهصورت یک بحث جدی مطرح کند؟ پاسخ، در نخستین نگاه، منفی خواهد بود؛ اما نخستین نگاه همواره تمامی تصویر را ترسیم نمیکند. در ده سال گذشته، یعنی از آغاز درگیری روزافزون جمهوری اسلامی ایران در سوریه، بسیاری از دادهها تغییر کردهاند.
نخستینِ این دادهها، توازن قوا در داخل سوریه است که علیرغم رجزخوانیهای بشار الاسد، رئیسجمهوری تحت حمایت تهران، به زیان او تمامشده است. ده سال پیش، در آغاز رویارویی با چالشهای روزافزون، اسد هنوز میتوانست روی پشتیبانی بخش مهمی از مردم سوریه، اساساً مسیحیان، دروزیان و البته علویان، حساب کند. امروز، شواهد بسیاری هست که نشان میدهد این پشتیبانی، دامنه و عمق دیروز را ندارد. امروز، اسد بهصورت یک عامل نمادین (سمبولیک) از سوی قشری کوچک از نظامیان، امنیتیها و بازرگانان، مورداستفاده قرار میگیرد؛ اما حتی میان آنان هم کمتر کسی را میتوان یافت که اسد را جزئی مهم از تصویر آینده سوریه بداند.
دومین دادهای که تغییر کرده است، حضور روزافزون قدرتهای بیگانه در خاک سوریه است. در آغاز بحران، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک قدرت بیگانه با حضور نظامی در سوریه، از موقعیتی انحصاری برخوردار بود. امروز، قدرت بیگانهای که در سوریه نقش تعیینکننده دارد، روسیه است. در بخش مهمی از خاک سوریه، ترکیه تبیینکننده سرنوشت است و در بخش دیگر، ایالاتمتحده و بعضی اعضای اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) حضوری مؤثر دارند. از دیدگاه روسیه، ترکیه، ایالاتمتحده و البته کشورهای عضو اتحادیه عرب که به نحوی درگیر مسئله سوریهاند، حضور ایران بخشی از مشکل است، نه جزئی از راهحل. ازاینروست که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، تلویحاً جمهوری اسلامی ایران را به گوشهای از میز مذاکرات درباره آینده سوریه هل داده است؛ آنهم نه با یک صندلی راحت، بلکه با یک سهپایه متزلزل.
طرح روسیه برای قانون اساسی آینده سوریه، بدون اطلاع ایران و بشار اسد، در مسکو نوشته شد. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، نسخهای از طرح را چند هفته پیش از آقای خامنهای دریافت کرد. پیشنهادهای تهران برای اصلاح این متن که در چارچوب کوششهای سازمان ملل متحد برای پایان دادن به بحران سوریه، تنظیمشده است، حتی در حاشیه مذاکرات نیز مطرح نشدهاند. تهران اصرار دارد که قانون اساسی آینده سوریه، اسلام را بهعنوان دین رسمی، اعلام کند و رژیم آینده دمشق را به مبارزه در چارچوب «مقاومت» متعهد سازد. روسیه، ترکیه و سازمان ملل، این خواستهای تهران را نادیده گرفتهاند.
سومین دادهای که تغییر کرده است، دخالت روزبهروز فعالتر اسرائیل، در سوریه است. در هفتهای که به پایان میرسد، اسراییل بار دیگر یک حمله هوایی علیه مواضع نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه ترتیب داد که بر اساس گزارشها، به «شهادت» چهار افسر ایرانی انجامید. شمار حملات اسرائیل به مواضع تهران در سوریه، بر اساس گمانهزنیهای گوناگون، از ۴۰۰ گذشته است. میتوان گفت که اکثر این حملات جنبه «پیامرسانی» داشتهاند. هدف اسراییل این است که جمهوری اسلامی ایران بداند که نمیتواند در سوریه پایگاه بسازد، بیآنکه پوشش هوایی لازم را تأمین کند. ازآنجاکه جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر توانایی ارائه چنین پوششی را ندارد، تنها روسیه با نیروی هوایی نیرومندش و اسد با بقایای نیروی هواییاش، میتوانند به کمک جمهوری اسلامی ایران بیایند؛ اما هیچیک از آن دو خواستار درگیری با اسراییل، آنهم برای حفظ نیروهای ایرانی در سوریه، نیست. از این بدتر، حتی میتوان گفت که حملات پرشمار اسراییل به مواضع جمهوری اسلامی، با توافق تلویحی مسکو و دمشق انجامگرفته است. اگر چنین باشد، رویای سردار قاسم سلیمانی برای ایجاد یک امپراتوری زیر عنوان «مقاومت»، در آغاز به شکل فریبندهای ساده به نظر میرسد: جمهوری اسلامی ایران با ایجاد یک دالان یا کریدور در خاک عراق، خود را به سوریه و سپس به لبنان و دریای مدیترانه وصل میکند و در نقش یک قدرت دو جنبهای بین خلیجفارس و مدیترانه، سلطهجویی ایالاتمتحده را به چالش میکشد. این برنامه دلفریب با مشکلات بسیاری روبهرو شده است. رهبران عراق، علیرغم وابستگی بسیاری از آنان به تهران، حاضر نیستند دالان موردنظر سلیمانی را در خاک خود بپذیرند؛ زیرا اگر چنین کنند، عراق به یکی از جبهههای نبرد بدل خواهد شد؛ اما اگر دالان عراق همشکل بگیرد، رهبران تهران باید از خود بپرسند که فرستادن نیرو و تجهیزات از راه عراق به سوریه، چه سودی خواهد داشت اگر بهمحض ورود به سوریه، موردحمله اسراییل قرار بگیرد و نابود شود؟ مشکل جمهوری اسلامی ایران این است که علیرغم توانایی در سطح جنگهای نیابتی و خفیف، امکانات لازم برای یک جنگ بزرگ را ندارد. بدینسان، اداره برخورد با دشمنان، همواره با این مشکل روبهرو میشود: چگونه میتوان سطح جنگ را در حد تواناییهای جمهوری اسلامی ایران، نگاه داشت؟
چهارمین دادهای که تغییر کرده است، کاهش سطح بیتفاوتی بینالمللی در قبال تراژدی سوریه است. در آغاز، روسیه و چین که هر دو با خطر اسلامگرایی خشونتآمیز روبهرو هستند، سوریه را یکی از میدانهای نبرد علیه اسلامگرایی میپنداشتند؛ اما امروز هم روسیه و همچین در حدی پایینتر، متوجه شدهاند که درگیری در سوریه آتش اسلامگرایی خشونتآمیز را در داخل خاک خودشان شعلهورتر میکند. قدرتهای غربی، بهویژه ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا، با دلزدگی افکار عمومی خودشان درزمینهٔ جنگ تازهای در خاورمیانه روبهرو بودند و به خطا میپنداشتند که کابوس سوریه را با ترفندهای دیپلماتیک و قطعنامههای خشمآگین میتوان مهار کرد. این تصور اکنون کنار گذاشتهشده است. ایالاتمتحده و اروپا هنوز حاضر به دخالت نظامی در سوریه نیستند، اما ادامه حکومت اسد را نیز بههیچعنوان نمیپذیرند.
پنجمین دادهای که تغییر کرده است، به راه افتادن چرخهای کند عدالت بینالمللی است. نخستین محاکمه متهمان سوری به جنایت علیه بشریت، دیروز در کوبلنتس آلمان آغاز شد و دو افسر امنیتی برجسته اسد را در برابر جنایات هولناک خود قرار داد. محاکمه دستکم ۱۲ سوری دیگر در بلژیک فرانسه و هلند در حال شکل گرفتن است. هماکنون ۱۳۶ کشور که «پروتکل رم» را امضا کردهاند، به جویندگان عدالت در سراسر جهان امکان میدهد که متهمان به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت را تحت تعقیب قرار دهند. در نخستین روز محاکمه در کوبلنتس، به دخالت نیروهای جمهوری اسلامی ایران در تراژدی سوریه اشاره شد. تفاهم بینالمللی موجود، اصل مصونیت حکومتی را در مورد جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت، کنار گذاشته است. بدینسان، رهبران جمهوری اسلامی ایران ممکن است به اتهام دخالت در سوریه، تحت تعقیب قرار گیرند.
جمهوری اسلامی ایران با خرج بیش از ۱۲ میلیارد دلار در سوریه و تحمل نزدیک به ۵۰۰۰ کشته و بیش از ۲۰ هزار مجروح، چیزی به دست نیاورده است. امروز حتی حرم زینب در نزدیکی دمشق، به روی زائران ایران بسته است. امروز، اسد در مورد واگذاری تسهیلات بندری به نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران، مشغول دبه درآوردن است. جمهوری اسلامی ایران در سوریه یک بازنده بزرگ بوده است. آیا وقت آن نیست که «هرگز» آقای خامنهای را کنار بگذاریم؟
برگرفته از ایندیپندنت فارسی