هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ در لیندن واقع در نزدیکى هانوفر و در یک خانوادهى مرفه یهودى چشم به جهان گشود. والدین وى اگرچه لیبرال و غیرمذهبى بودند، اما هانا را با این روحیه تربیت کردند که در مقابل یهودىستیزى ساکت ننشیند. هانا آرنت پس از پایان دورهى متوسطه، در ۱۸ سالگى در دانشگاه ماربورگ به تحصیل فلسفه، یزدانشناسى و زبان یونانى پرداخت.
هانس یوناس فیلسوف آلمانى بعدها در تجدید خاطره با آرنت، از دانشجوى جوان فوقالعاده و بىنظیرى سخن گفته بود که در دانشگاه ماربورگ با جستارهاى بحثبرانگیز خود، در میان دانشجویان چپ به دلیل موضع انتقادى خود نسبت به مارکسیسم و علاقه به دولتشهرهاى یونانى بهعنوان «محافظهکار» و در میان محافل محافظهکار به دلیل علاقهى خود به شوراهاى پس از انقلاب بهعنوان «چپ» شناخته مىشد. در همین ایام بود که هانا آرنت به مارتین هایدگر استاد فلسفهى خود دل بست؛ اما متأهل بودن هایدگر، چشمانداز رسیدن به او را براى هانا آرنت تیره مىساخت. همین امر انگیزهى ترک ماربورگ شد و هانا آرنت در سال ۱۹۲۶ براى آمادهسازى رسالهى دکتراى خود به هایدلبرگ و نزد دیگر فیلسوف مشهور آلمانى کارل یاسپرس رفت. آرنت بعدها در ستایش از کارل یاسپرس همواره تأکید مىکرد که استادش او را از انسان گریزی و جهان گریزی نجات داد، او را با ایدهى آزادى انسان آشنا ساخت و ضرورت همزیستى میان انسانها را به او تفهیم نمود.
آرنت بعدها رسالهى استادى خود را به موضوع «مفهوم عشق نزد آگوستین» اختصاص داد؛ اما کار در محیط آکادمیک رضایت خاطر وى را فراهم نمىساخت. به همین دلیل از کرسى استادى در دانشگاه چشمپوشی کرد و آزادانه به کار و نوشتن پرداخت.
در سال ۱۹۲۹ با نخستین همسر خود «گونتر اشترن» روانهى برلین شد و کار نگارش نخستین کتاب خود را که زندگینامهى «راحل فارنهاگن» است در آنجا آغاز نمود. تجربیات تلخى که هانا آرنت در این سالها با رژیم نازى در آلمان داشت، در لابهلای صفحات این کتاب بازتاب یافته است و از خلال سطرهاى آن مىتوان به اعتقاد راسخ وى به حفظ هویت خویشتن و حق دگراندیشى پی برد.
هانا آرنت سرخورده از دگرگونىهاى هراسآورى که در آلمان در شرف تکوین بود، در اوت ۱۹۳۳ میهن خود را ترک کرد و رهسپار پاریس شد. او برآمد هیولاى فاشیسم را ازجمله در قصور روشنفکران آلمان مىدید و آنان را در این جریان بیتقصیر نمىدانست. آرنت متأثر از حوادث سیاسى این ایام و نیز تحت تأثیر همسر دوم خود «هاینریش بلوشر» که سوسیالیستى معتقد بود، تدریجاً به یک اندیشمند و نویسندهى آگاه سیاسى تبدیل شد. در سال ۱۹۴۱ به همراه همسر دومش از پاریس به آمریکا مهاجرت کرد. در آمریکا نخست براى بخشهاى مدیریت سازمانهاى مهاجر یهودى فعالیت مىکرد و از نویسندگان روزنامهى «سازندگى» مهمترین ارگان یهودیان مهاجر بود؛ اما با رشد گرایشهاى صهیونیستى در این سازمانها، آرنت که همواره از ملىگرایى پرخاشگر بیزار بود، در سال ۱۹۴۴ به همکارى خود با آن نشریه پایان داد.
در سال ۱۹۵۱ یکى از مهمترین آثار او تحت عنوان «عنصرها و خاستگاههاى حاکمیت تامگرا» به انگلیسى منتشر شد. آلمانى همین اثر در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. آرنت در این اثر با رژیمهاى تامگراى ناسیونال سوسیالیستى و استالینیستى ازنظر سیاسى تسویهحساب کرده است. این اثر بازتاب گستردهاى در میان متفکران و محافل سیاسى جهان داشت و آوازهى هانا آرنت را بهعنوان اندیشمند سیاسى تثبیت کرد. از هانا آرنت گزارشهاى فوقالعادهاى نیز تحت عنوان «ابتذال شرور» در رابطه با محاکمهى آدولف آیشمن یکى از سازمان دهندگان اصلى هولوکاست باقیمانده است. آیشمن در سال ۱۹۶۰ در اورشلیم در مقابل دادگاه قرار گرفت و محکومبه اعدام شد.
شناختهشدهترین اثر فلسفى ـ سیاسى هانا آرنت «قدرت و قهر» نام دارد که وى در آن با دقتى موشکافانه به بررسى نقش قدرت و قهر در زندگى اجتماعى پرداخته و نشان داده است که آنها مفاهیمى کاملاً متفاوت و حتا متضادند. از دیگر آثار هانا آرنت مىتوان به «حقیقت و دروغ در سیاست» و نیز «دربارهى انقلاب» اشاره کرد.
هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک چشم از جهان فروبست.
نویسنده: بهرام محیی
بر گرفته از دویچه وله