- – مسائلی چون نفوذ عوامل رژیم میان مخالفین و ایجاد اپوزیسیون دستساز و بدلی، تلاش برای دادن آدرسهای انحرافی در مبارزات اجتماعی و سیاسی از عوامل عدم اتحاد اپوزیسیون است.
- – سیطره اسطورههای سیاسی بر ذهن و عمل بخشی از فعالان سیاسی و گروههای فعال در سیاست آنها را در گذشته سیاسی و فکری نگه داشته است.
- – محور اساسی اعتراضات ۹۶ طلب امنیت شخصی، رفاه اقتصادی و آزادیهای سیاسی بود که با دعوت از شاهزاده رضا پهلوی برای رهبری آن و یادآوری فضای ملی و سازندهی دوران پهلوی به عرصه آمد.
- – قبل از رژیم جمهوری اسلامی، تنها سیستم اجرایی مدرن در ایران که توسط سلسله پهلوی مدیریت میشد، نظام پادشاهی مشروطه بود؛ درواقع مردم ایران نظام سیاسی مشروطیت را به محک آزمون و خطا گذاشته بودند و آن سیستم در کنار ضعفها و قوتهای اجرایی خود، توانسته بود کرامت انسانی، امنیت اقتصادی و رفاه نسبی جامعه را تحقق ببخشد.
جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸ برابر با ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۹
روشنک آسترکی – موج اخیر اعتراضات مردم ایران که از دیماه ۹۶ با تظاهرات سراسری در دهها شهر آغاز و سپس در اعتراضات گسترده صنفی، مدنی و حتی برافراشتن پلاکاردهای اعتراضی در میادین اصلی شهرها و شعارنویسی ادامه پیدا کرده، همچنان حیات خود را حفظ کرده است.
فساد گسترده در ارکان مختلف نظام و عملی نشدن وعدههای مسئولانی که با ترغیب مردم به شرکت در انتخابات به دولت و مجلس شورای اسلامی راه یافتند نیز موجی از ریزش در میان هواداران و امیدواران به نظام را به راه انداخته است.
در این میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نیز که سالهاست به عنوان اپوزیسیون فعالیت کردهاند، تلاش دارند تا از مطالبات مردم حمایت کرده و مسیر گذار از جمهوری اسلامی را به سوی آیندهای مبتنی بر دمکراسی هموار کنند.
برای بسیاری از فعالان سیاسی و مردمی که چشم به ایران پس از جمهوری اسلامی دوختهاند چگونگی عبور از این نظام یکی از دغدغههای اصلی به شمار میرود. در چنین شرایطی حمایت و انتقاد از جریانهای مختلف سیاسی اپوزیسیون نیز برجستهتر از سالهای گذشته شده و جریانهای مختلف مورد نقد و بررسی بیشتری قرار میگیرند.
کیهان لندن در رابطه با این موضوعات با دکتر نادر زاهدی معاون دبیرکل حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) گفتگو کرده است.
-آقای زاهدی، از دی ماه ۹۶ تا کنون موج تازهای در ایران و از سوی مردم شکل گرفته که خواستار تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور و تغییر حکومت است. شما این واقعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
-به نظرم موج جدید اعتراضات مردم ایران، ادامه و تکمیل خواستهها و مطالباتی است که در چهل سال گذشته به خاطر سرکوب شدید و خفقان خشن رژیم جمهوری اسلامی به صورتهای پراکنده و گذرا، ابراز میشدند و به تعبیر شما از دیماه ۹۶ به صورت جمعی و متشکلتر از قبل به میدان آمدهاند؛ فراموش نکنیم که محور اساسی این اعتراضات و مرکزیت مطالبات جدید مردم در ایران- با توجه به شعارهایی که در شهرهای مختلف داده میشد- طلب امنیت شخصی، رفاه اقتصادی و آزادیهای سیاسی است که با دعوت از شاهزاده رضا پهلوی برای رهبری آن و یادآوری فضای ملی و سازندهی دوران پهلوی به عرصه آمد و تا کنون حول همین محور و با گسترش مطالبات به مسائل صنفی و سیاسی در حال فشار بر نظام و زمامدارانش است.
– در ماههای اخیر مشروطهخواهی نیز بیش از گذشته مطرح شده. فکر میکنید چرا گفتمان مشروطه در ماههای اخیر گسترش یافته؟
-طبیعی است که قبل از رژیم جمهوری اسلامی، تنها سیستم اجرایی مدرن در ایران که توسط سلسله پهلوی مدیریت میشد، نظام پادشاهی مشروطه بود؛ درواقع مردم ایران نظام سیاسی مشروطیت را به محک آزمون و خطا گذاشته بودند و آن سیستم در کنار ضعفها و قوتهای اجرایی خود، توانسته بود کرامت انسانی، امنیت اقتصادی و رفاه نسبی جامعه را تحقق ببخشد. به همین دلیل در آن زمان، بدیل و آلترناتیو دیگری علیه آن وجود نداشت غیر از مشروعهخواهی یا «جمهوری اسلامی»! یعنی نظامی که هم در ماهیت و هم در فرم، عاری از معیارهای ملی و دمکراتیک است. طبیعی است که پس از تجربهی چهار دهه جمهوری اسلامی، گفتمان مشروطهخواهی در صدر مباحث مردمی و جامعه ایران قرار بگیرد. همچنین بسیاری از مردم ایران با آگاهی از ناکامی نظامهای سیاسی دیکتاتوری و غیردمکراتیک چپ که در کشورهای دیگر به بنبستهای جدی رسیده و بسیاری از آنها فرو پاشیدند، اهتمام خود را در برقراری یک نظام سیاسی مشروطه و ایجاد سیستم اجرایی دمکراتیک مشروطهی پادشاهی به کار میگیرند.
– برخی معتقدند با تکیه بر امکانات نظری و سنت مشروطه میتوان عبور از نظام دینی را با چشماندازی بهتر و روشهایی سازندهتر پیش برد؛ ولی برخی نیز معتقدند مشروطهخواهی نوعی بازگشت به گذشته و نادرست است. شما مشروطهخواهی امروز را با گذشت بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه چگونه ارزیابی میکنید؟
-زندهیاد داریوش همایون، آموزگار لیبرال دمکراسی ایران بر این نظر بود که «مشروطیت، انقلاب ناتمام ایران است.» درواقع همینطور است. اشاره من به سخن زندهیاد همایون از این جهت است که مشروطیت و پروسه سیاسی- فرهنگی و اقتصادی که برای ایرانزمین به ارمغان آورده، فقط مربوط به گذشته نیست و اکنون با اقتدار فاشیسم مذهبی و پروژهی گذار از آن نیز مشروطخواهی کارآیی لازم را دارد؛ خصوصا که ایدههای مشروطهخواهی اینک در میان بخش عمدهای از روشنفکران، مردم عادی و کنشگران سیاسی همراه با ملیگرایی و آزادیخواهی مطرح است و باز به تعبیر داریوش همایون، ما در شرایط فعلی نگاهبان و هوادار «مشروطه نوین» هستیم. مشروطیتی که مقتضیات زمانه را فهمیده و ایدهها و رفتارهای بنیانگذاران مشروطیت را با پاسخ به نیازهای زمانه هماهنگ کرده است.
– چه بسا با گسترش و جدی شدن جریان مشروطهخواه، احزاب و سازمانهای متنوع قدیمی و کلاسیک توان لازم برای پاسخ به نیازهای جدید و نمایندگی این سلیقه سیاسی را نداشته باشند؛ به نظر شما زمان شکل دادن به یک سازمان چابک و دارای تشکیلات منسجم فرا نرسیده؟
-همانطور که در پاسخ به پرسشهای قبلی گفتم، و البته در مقالات و یادداشتهایی نیز نوشتهام، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) با پشتوانههای تئوریک و نظری و سابقه تاریخی که در مشروطهخواهی نوین دارد، توان پاسخگویی به گفتمان مشروطیت در گذار از جمهوری اسلامی را دارد. با اینکه چند تشکل و گروه مشروطهخواه سلطنتطلب هم امروزه و متأثر از متانت و خردمندی شاهزاده رضا پهلوی و درخواستهای همگانی شهروندان ایران به وجود آمدهاند، ولی ایجاد یک سازمان دیگر با ایدهها و آرمانهای مشروطهخواهی به نظرم اتلاف وقت و سرمایه است. در شرایط فعلی تا جایی که به حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) مربوط میشود، این حزب توانسته همراه و همگام با اعتراضات داخلی و هماهنگ با تشکلها و گروهها و شخصیتهای سیاسی، از طریق آکسیونهای متعدد خارجی اعم از برپایی تجمعات و برگزاری کنفرانسها و اطلاعرسانی و فعالیت رسانهای، صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
– برخی شرط گذار از جمهوری اسلامی را اتحاد «همه» میدانند؛ چرا چنین اتحادی شکل نمیگیرد؟ آیا اصلا چنین چیزی ممکن است؟
-اصل «اتحاد» هم لازم است و هم عملی. اما اینکه چرا تا کنون اتحادی همهجانبه و کافی برای گذار از جمهوری اسلامی و ایجاد یک ایران دمکراتیک و مبتنی بر آرمانهای مشروطه به وقوع نپیوسته، چندین دلیل میتواند داشته باشد که من تا حد امکان به برخی از آنها اشاره میکنم:
شاید نخستین علت عدم اتحاد، سیطره اسطورههای سیاسی است که بر ذهن و عمل بخشی از فعالان سیاسی و گروههای فعال در سیاست ایران مستولی است و آنها را در گذشتهی سیاسی و فکری نگه داشته است. درواقع بیاطلاعی از دگرگونی زمانه اعم از روشهای مبارزاتی و ایدههای فکری و سیاسی، از موانع اصلی دستیابی به اتحاد مخالفان و اپوزیسیون شده است.
همچنین هیجانهای روزمره که متأسفانه در میان عدهای از گروهها و شخصیتها فرصت بروز یافته، میتواند یکی از علل عدم اتحاد سیاسی برای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی باشد. مثلا میتوان از دوگانه مبارزه با امپریالیسم/جنبش خلقی که بخشی از اپوزیسیون را گرفتار خود کرده و راه را بر نوجویی آنان بسته است، نام برد که مانع عمدهای برای متحد شدن نیروهای سیاسی با گرایشهای متفاوت شده است.
میتوان از دیوارهای ایدئولوژیک نیز نام برد که میان بخشی از کوشندگان سیاسی کشیده شده و عدهای از مبارزین به هیچ وجه حاضر به برقراری دیالوگ و برگزاری جلسات همفکری و مشاوره و گفتگو با هم نیستند.
غیر از این موارد، مسائلی چون نفوذ عوامل رژیم میان مخالفین و ایجاد اپوزیسیون دستساز و بدلی، تلاش برای دادن آدرسهای انحرافی در مبارزات اجتماعی و سیاسی و عدم شناخت مطالبات واقعی شهروندان ایران از سوی برخی گروهها و شخصیتهای سیاسی را میتوان از عوامل بازدارنده اتحاد سیاسی و مبارزاتی دانست.
به نظرم با طرح و حل این مسائل میتوان به یک اتحاد همهجانبه برای گذار از جمهوری اسلامی دست یافت و این شرط لازم و حیاتی یعنی اتحاد همهجانبه مبارزاتی و سیاسی را به تجربهای موفق تبدیل کرد.
برگرفته از کیهان لندن