بخش دوم
با تغییر در مدیران سیاسی و اقتصادی کشور و تأسیس شاهنشاهی پهلوی، ایران دوره نوینی از حیات خود را آغاز کرد؛ اولویت پایهای و ضرورت اساسی رضاشاه پهلوی و مدیران اجرایی او، بازسازی فرهنگی و ایجاد نهادهای فرهنگی و آموزشی بود؛ در این راستا ادبیات وطنی دوره مشروطیت به ادبیات ملی ایران ارتقا یافته و فرصت بروز به دست آورد؛ در همان دوران بود که شعر نو توسط نیما یوشیج، داستان کوتاه با نوشتههای محمدعلی جمالزاده و رمان مدرن با آثار صادق هدایت به عرصه آمدند. همراه و در کنار ادبیات مدرن ایرانی، تاریخنگاری ایران با متن اینک کلاسیک شده حسن پیرنیا تدوین و اساس کتابهای درسی دوره رضاشاه پهلوی گردید. شاهرخ مسکوب در اشاره به آن دوران مینویسد: «سابقه تاریخی با شکوه «احساس خودبزرگی»؛ تحقیر صد ساله در تماس با غرب «احساس خودکهتری»؛ آگاهی سیاسی و اجتماعی که به انقلاب مشروطه انجامید؛ هرج و مرج و بیقانونی داخلی در دوره جنگ اول؛ تاخت و تاز ارتشهای بیگانه در همان دوره در ایران؛ انقلاب اکتبر و بازگشت همسایهی شمالی به درون مرزهای خود، عقبنشینی اجباری ارتش انگلیس از ایران (به سبب ملاحظات سیاسی داخلی انگلستان، کاستن از بودجه وزارت دفاع و غیره)؛ تمایل دو همسایه با نفوذ به وجود دولتی مرکزی و مقتدر در ایران؛ فضا و گرایش سیاسی جهانی برای پیدایش رژیمهای دیکتاتوری در اروپا و آسیا به اضافهی شکست تجربهی دموکراسی پس از انقلاب مشروطه؛ بیلیاقتی مدام و شکستهای خارجی و داخلی پیایی و بنبست حکومت قاجاریه؛ پراکندگی و چند دستگی مخالفان سیاسی سردارسپه؛ وجود شخص رضاخان با آن خصوصیات که هم برآیند و هم گرهگشای این شرایط پیچیده بود…»
از اصلیترین آرمانهای رضاشاه پهلوی، ایجاد نظام همگانی آموزش و پرورش بود که با سعی و تلاش وی، در سالهای ۱۳۰۶۱۳۱۳ با تصویبنامههایی درباره آموزش عمومی و اجباری رایگان ابتدایی و دبیرستان و آموزش عالی شروع شد. رضاشاه پهلوی همچنین در جهت فرهنگسازی مدرن و نوسازی فرهنگی و آموزشی ایران، دانشگاه تهران را در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ تأسیس کرد.
محمدعلی فروغی هم که خود از بنیانگذاران فکری و عملی ایران مدرن بود و دستی در نوشتارهای ادبی و فلسفی داشت، با اشاره به گشایش فضای کشور که با صدارت رضاشاه پهلوی به وجود آمده بود، می نویسد: «کشوری که قانون نداشته باشد، از نظر روابط دولت با مردم استبدادی است و از نظر روابط مردم با یکدیگر هرج و مرج است. از این رو میتوانید استنباط کنید که کشور بیقانون خیلی کم است و شاید هیچ نباشد و اگر احیاناً مملکتی در وقتی از اوقات بیقانون باشد، دوام نمیکند. چون مردم با هرج و مرج نمیتوانند آسایش داشته باشند. و اگر آسایش از مردم سلب شد یا از داخلهی خود کشور یا از خارجه قوهای پیدا میشود که هرج و مرج را موقوف کند، یعنی قانونی میان مردم برقرار سازد.»
تغییر اساسی در نظام قضایی کشور که از خواستههای اصلی مشروطهخواهان بود، در دوران رضاشاه پهلوی به ثمر رسید؛ علی اکبر داور با انحلال مراکز سنتی قضاوت شرعی و مبتنی بر ناسخ و منسوخ، دادگستری نوین را ایجاد کرد. داور در جهت اجرای اصل ۲۷ متمم قانون اساسی که با صراحت تفکیک قوای سهگانه و تقسیم قدرت را پذیرفته بود و اصل ۷۱ متمم قانون اساسی که مقرر میداشت: «دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه، مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند»، انحلال عدلیه و بنیاد دادگستری را بر عهده گرفت.
داور به استناد ماده ۱۷۴ قانون اصول تشکیلات عدلیه، لایحه اعطای اختیارات را برای رفع نواقص قوانین قضایی و اصلاح تشکیلات عدلیه، به مجلس ششم تقدیم نمود و به دوران ریاست وزرایی سردارسپه مجلس شورای ملی در جلسه ۲۷ بهمن ۱۳۰۵، آن را در ماده واحده و یک تبصره به تصویب رسانید. عدلیه جدید در اردیبهشت ۱۳۰۶ افتتاح شد.
تحول در نظام اجتماعی و آزادی پوشش برای مردان و زنان ایرانی، از دیگر دستاوردهایی است که به دوران رضاشاه پهلوی در سرآغاز مدرنسازی ایران به وقوع پیوست. با اهتمام رضاشاه پهلوی، زنان ایران برای اولین بار از آزادیهای اجتماعی و اخلاقی برخوردار شده و توانستند در عرصههای شغلی و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشند؛ رضاشاه پهلوی در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ کشف حجاب را رسما اعلام کرد و در مراسمی که در جشن پایان تحصیلی دختران در دانشسرای مقدماتی تهران برگزار شد چنین سخن گفت: «بینهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند، همانطور که خانم تربیت اشاره نمودند، زنهای این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمیتوانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا میروند علاوه بر امتیاز برجسته مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهرهمند گردند.»
رضاشاه پهلوی با درایت و با آگاهی که از شرایط زمان داشت، در بخش دیگری از سخنان گفت: «ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عاملهی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمیشد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمیآمدند، خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه میافتاد و در آن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند.
من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید. من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم. ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز به روز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیکبختی مردم قدم برداشته شود.
شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذاردهاید. بدانید وظیفهی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیتکنندهی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانمهای دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمایید و از تجمل و اسراف بپرهیزید.»
برگفته از کیهان لندن