نخستین خبرهای هولناک مربوط به «اسیدپاشی» را در دوران کودکی و نوجوانی شنیدم. در صفحه حوادث روزنامهها مینوشتند که مردی به دلیل آنکه از «عشق» خود و یا از خانواده «عشق» خود پاسخ منفی شنید، به روی دختری که دوست میداشت، اسید پاشید!
نخستین پرسش البته تناقضی بود که بین «عشق» و جنایتی مانند «اسید پاشیدن» بر چهره یک انسان خودنمایی میکرد.
در آن زمان نیز این نوع اسیدپاشیدنها ویژه لایههای معینی از جامعه بود. آنها که از یک سو سنّت دست و پای آنها را چنان بسته بود که برقراری یک رابطه انسانی بین جوانان ممکن نبود تا با رفت و آمد و گفتگو با یکدیگر بیشتر آشنا شوند و تنها شناختی که از یکدیگر داشتند، همانا «چهره» بود، و از سوی دیگر، عدم آموزش و تربیت اجتماعی تنها و تنها فکر «انتقام» از کسی را تقویت میکرد که دلیل و مسبب ناکامی آنها به شمار میرفت. با این همه شمار جنایتی به نام اسیدپاشی که در عین حال یک جرم مردانه بود و تا به امروز نیز یک جرم مردانه باقی مانده است، به آن اندازه نبود که ذهن جامعه را به خود مشغول کند.
اما اینکه روزی این جرم و جنایت به یک منش و رفتار مبتنی بر تفکر و فرهنگ «نهی از منکر» تبدیل شود، نه تنها در گذشته بلکه همین امروز نیز تصورناپذیر به نظر میرسد! جنایتی که گمان میرود با توجه به تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی که جامعه ایران به ویژه در سالهای اخیر با آن روبرو بوده است، به زنان و چهره آنان محدود نمانَد.
نه تنها زیبایی بلکه هوش و توانایی فکری و ذهنی زنان در قرون وسطای اروپا نیز بسیاری از آنان را طعمه شعلههای آتشی میساخت که اربابان و خادمان کلیسا بر میافروختند. جمهوری اسلامی بیسبب به یک حکومت قرون وسطایی مشهور نشد. این رژیم دینی در کنار محدود کردن کار و تحصیل و حذف خزنده زنان از عرصه سیاسی و اجتماعی و گذاشتن موانع متعدد بر سر ترقی شغلی بانوان هوشمند و توانا، پس از ناکامیهای متعدد در گذشتن از «سدّ زنان» به اسیدپاشی روی آورده است!
هزاران نانخور ارشاد و منکرات و بسیجی برای آزار و اذیت زنان و جوانان زیر شعار «نهی از منکر» («امر به معروف» پیشکش!) کافی نبود، اینک حزباللهیها را که به تدریج در میان مردم به «داعشیها» معروف میشوند، به جان مردم در خیابانها میاندازند تا به روی زنانی که مطابق میل رژیم چهره خود را نمیپوشانند، اسید بپاشند. تا کنون دو مورد اسیدپاشی در اصفهان و دستگیری «سه تا چهار» مظنون مورد تأیید مسئولان قرار گرفته و چند مورد تأییدنشده در تهران گزارش شده است. خبرگزاری ایسنا این جنایات را «اسیدپاشی های زنجیره ای» نامیده و آنها را بیش از دو مورد اعلام کرده است.
حتا اگر این افراد، آن گونه که در مورد جنایات دیگر از سوی جمهوری اسلامی اعلام شده است، به طور «خودسر» اقدام به اسیدپاشی کرده باشند، نمیتوان انکار کرد که پشتوانه فکری و عملی آنها چیزی جز مغزشویی مداوم و اقدامات نهادهای عریض و طویل رژیم علیه زنان و علیه اختیار آنان در انتخاب پوشش و آرایش نیست. وقتی رژیمی بخش مهمی از بودجه خود را به این نوع سرکوب و مهار اختصاص میدهد چرا «مردان مؤمن» به وظیفه دینی خویش عمل نکنند و باری از دوش حکومت مورد پشتیبانی خویش بر ندارند!
این در حالیست که حجتالاسلام حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی، که با شعار «دولت تدبیر و امید» روی کار آمد و تقریبا یک سال پیش «منشور حقوق شهروندی» دولت را ارائه داد، همچنان در نیمگام نخست، یعنی وعده و شعار، باقی مانده است. جامعهای که شهروندانش این گونه لگام گسیخته علیه حقوق یکدیگر اقدام کنند، و نه در یک اقدام نمادین، بلکه به طور عملی علیه زن و زیبایی دست به جنایت بزند، بیتردید از آموزشهای غیرانسانی حکومتی بهره برده است که زشتی و نفرت و جدایی و تفرقه و بیاعتمادی و جرم و جنایت از ویژگیهای قانونمند و روزانه آن هستند.
و من امروز پس از تمام این ساعاتی که میاندیشیدم نخستین سرمقاله کیهان آنلاین (لندن) را در میان این همه خبرهای ریز و درشت، بیشتر بد و کمتر خوب، به کدام یک اختصاص دهم، به این نتیجه رسیدم که آن را با ستایش زیبایی آغاز کنم و علیه هر آنچه دشمن زیبایی است، به پایان ببرم. اگرچه به قول لئو تولستوی نویسنده و متفکر شهیر روس، زیبایی الزاما مترادف نیکی نیست، اما گمان میکنم هر آنکه و هر آنچه علیه زیبایی است، حتما مترادف پلیدیست.