آنچه این روزها در کشور نیجریه و یا در مصر میگذرد نباید غیرمنتظره و تعجب انگیز تلقی شود و یا اینکه الزاماً شرایطی ویژه در کشورهای آفریقایی. اینگونه حوادث در کشورهای اسلامی به این زودیها علاجپذیر نخواهد بود. مسأله بسیار بغرنجتر از آن است که تاکنون از سوی مفسران غربی با آن برخورد شده است.
حوادثی که امروز در این کشورها مشاهده میکنیم آثاری هستند با ریشههائی در عمق واقعیتهای تاریخی و فرهنگی جوامع اسلامی که همانند برخورد صفحات “تکتونیک” زمین، که ما تنها شاهد مظاهر “زلزلههای اجتماعی و سیاسی” آن هستیم. آنچه ما امروز مشاهده میکنیم آن پدیده و رویدادی نیست که ساموئل هانتیگتون آن را محترمانه “برخورد تمدنها” خواهند. عنوان برخورد تمدنها در ذهن این واقعیت را تداعی میکند که دو فرهنگ و دو تمدن متفاوت هر یک روی اعتقادات خود پافشاری کنند و سرانجام یکی بر دیگری غالب گردد. مثلاً برخورد جامعه سنتی ژاپن در برخورد با دموکراسی جوان آمریکا شاید یک نمونه نزدیک و تاریخی براین نوع برخوردها باشد. یک نمونه احتمالی دیگر برخورد تمدنها را میتوان در مورد حمله اعراب بادیه نشین به تمدن ایران باستان و نابود کردن آن تمدن متصور شد. معمولاً نتیجه برخورد تمدنها اغلب در صفوف غالب و مغلوب از یکدیگر متمایز میشوند و یا یک تمدن سومی از آمیختن آن دو پدید میآید. اما آنچه ما امروز در نیجیریه و دیگر کشورهای مسلمان ناظر آن هستیم کاملاً با این نوع پدیدهها متفاوت است.
سیستمهای سیاسی – اجتماعی همانند دیگر سیستمهای طبیعی و فیزیکی دارای نوعی منطق و ساختارهماهنگ درونی هستند. یک فیوز ناچیز و یا یک پیچ و مهره کم ارزش میتواند در کار یک سیستم کامل مانند یک خودرو و حتی یک کارخانه بزرگ آنچنان تأثیری داشته باشد که گردش کار را متوقف کند. در سیستمهای سیاسی- اجتماعی هم نوعی ارتباط و همخوانی مشابه میان اجزای سیستم ضروری است. دموکراسیهای غربی طی سالهای متمادی آزمایش و خطا توانستهاند به نوعی تعامل و تکامل دست یابند و آنچه ما امروز شاهد آن هستیم نتیجه این دوران طولانی آزمایش و خطا است. در سیستم حکومتهای دمکراتیک در جوامع مدرن و آزاد وظیفه حکومت حفاظت از حقوق فردی است و نه تحمیل عقاید مذهبی یا سیاسی جمعی بر فرد فرد افراد جامعه. انتخابات، رفراندوم، مطبوعات آزاد، قانون اساسی، حفظ حقوق اقلیت و غیره هر یک از این وسائل اجزای لاینفک این سیستم هستند. کسی نمیتواند به جای این مجموعه کامل یا “MENU” ، خواستار تنها بخشی از ظواهر دموکراسی بشود و به خواسته خود به اصطلاح “َA LA CARTE”هرچه را برای خود مفید تشخیص داد گلچین کند. مثلا بگوید من انتخابات را قبول دارم ولی نظارت بیطرفانه بر انجام آنرا ضروری نمیدانم. یا برای آزادی و حقوق اساسی آن نیم دیگر جمعیت که در انتخابات بازنده هستند حقوقی قائل نیستم هرگونه که اراده کنم با آنها رفتار میکنم، آنها باختهاند و بنابر این دلیلی ندارد که حقوق آنها رعایت شود.
آنچه ما امروز در جهان “اسلام” با آن روبه رو هستیم دو نوع برخورد ظاهرا متفاوت است. پارهای نوعی دموکراسی “الا کارت” را قبول دارند. این جماعت چون میدانند به اُمتشان هرچه بگویند اطاعت خواهد کرد مایل هستند از پوسته تهی دمکراسی و حربه انتخابات برای کسب مشروعیت بینالمللی استفاده کنند بدون آن که دیگر پیششرطها و اصول جدایی ناپذیر دمکراسی و انتخابات سالم را ضروری بدانند. در ذهن آنها همانگونه که میشود از هواپیماهای جت به جای پای پیاده یا کجاوه شتر برای رفتن به مکه استفاده کرد، میتوان دموکراسی، انتخابات آزاد و یا رفراندوم را هم وسیله انجام مقاصد خود قرار داد. چرا نمیشود به جای رأی مخفی فتوا صادر کرد و رأی دهندگان را از آتش جهنم ترساند؟ چرا نمیشود از رادیو تلویزیون و اینترنت که همگی محصولات تمدن غرب هستند به جای تولید برنام های آموزشی و مفید که موجب پیشرفت جامعه باشد، شبانه روز به ترویج تعصبات دینی و اشاعه خرافات پرداخت؟
سرنوشت رفراندوم و انتخابات در اینگونه جوامع از پیش روشن است. هرگاه که رفراندوم انجام شود، در کشوری که اکثریت جمعیت آن بیسواد و متعصب مذهبی هستند، پیشبینی نتایج چنین رفراندمی نباید زیاد دشوار باشد. به احتمال زیاد اکثریت به فرمان و اراده رهبران مذهبی خود به استقرار نوعی رژیم شرعی در کشور رأی خواهند داد، برای آقای مرسی در مصر، آراء مردم و رفراندم قانون اساسی تنها وسایلی بودند برای دستیابی به اهداف مذهبی. زمانی که مردم اجازه دهند حکومت مذهبی بر آنها مسلط شود دیگر راه بازگشت از مسیر دموکراتیک بسته میشود. به قول چرچیل در چنین جوامعی قانون ”یک فرد، یک رأی، یکبار!” همانگونه که در رفراندم کذائی جمهوری اسلامی در ایران تجربه کردیم اعمال خواهد شد. و همه آن حقوق اساسی لازم در یک سیستم دموکراتیک به فراموشی خواهد شد تا انقلاب بعدی! درمورد ایران دیدهایم که چگونه یک نظام دیکتاتوری مذهبی هرگاه که لازم بداند انتخابات نمایشی برگزار خواهد کرد و مدعی خواهد شد که از مشروعیت دموکراتیک برخوردار است. شاید آنها تفاوت انتخابات آزاد و ”بیعت” را درست نفهمیدهاند!
ازنوع طالبانی تا بوکا حرامی
نوع جدیدتر فاشیسم مذهبی همان است که از دیرپای در افغانستان و پاکستان در قامت طالبان شاهد آن بودهایم و اکنون در آفریقا و به ویژه در نیجریه با نام بی مُسمای “بوکا حرام” (یعنی کتاب و فرهنگ حرام است) خبر ساز شده است. اینها در ماهیت با اسلامیستهای مصر و یا حزبالهیهای لبنان و ایران تفاوت چندانی ندارند. در مصر و لبنان یا ایران بیش از این زورشان نرسیده است و هنوز نتوانستهاند شرایط ایدال خود را ایجاد کنند. مگر فراموش کردهایم که در ایران آیتاللهها در مورد آزادی پوشش چه دروغها گفتند اما وقتی که مسلط شدند حجاب را اجباری کردند. هر مذهب و ایدئولوژی که آزادی فرد را به رسمیت نشناسد و بخواهد با زور بر تمام جوانب زندگانی افراد جامعه حاکم شود سرانجام به سرمنزل فاشیسم خواهد رسید. در حالی که رهبران و مفسران غربی در عالم خیالپروری و تصورات ایدآلیستی از ماهیت متجاوز و خشن اسلامیسم بیخبر ماندهاند، جهان غرب هر روز به یک جنگ و رویاروئی سرنوشت ساز نزدیکتر میشود.
شرایط امروز خاورمیانه از همیشه خطرناکتر و بحرانیتر است. در حالی که امروز بیشترین توجه بینالمللی به سوی حوادث اوکراین متمرکز شده است سوریه همچنان در آتش جنگ داخلی میسوزد و روزی نیست که دهها و شاید صدها قربانی جدید به تعداد کشتگان افزوده نشود. شاید سالها و حتی بیش از یک دهه زمان برای رسیدن به نوعی سکون و آرامش در خاورمیانه ضروری باشد اما در دراز مدت سرانجام پیروزی با مردم و دموکراسی و نیروهای دموکرات و آزادی خواه خواهد بود. آنچه در ایران میگذرد میتواند برای آینده خاورمیانه سرنوشت ساز باشد. اگر مردم ایران در تلاش خود علیه نظام اسلامی موفق شوند و بتوانند بر خرابههای این نظام قرون وسطایی پایههای یک کشور آزاد، دموکرات، سکولار و لیبرال را پایهریزی کنند بیگمان پیروزی مردم ایران آغازی خواهد بود برای تغییر جو سیاسی و اجتماعی در منطقه خاورمیانه.
واشنگتن:
آدینه نهم ماه مه ۲۰۱۴