طاوس در داووس و کجروی اوباما

آیا حقوق اساسی ملت ایران بازهم وجه‌المصالحه سازش‌ها خواهد شد؟ با توجه به آنچه امروز در صحنه بین‌المللی می‌گذرد در این مورد کمتر جای شکی باقی‌مانده است. در دنیائی زندگانی می‌کنیم که رئیس جمهورِ نظامی مخوف و قرون وسطائی، در داووس، طاوس علیین می‌شود و بدون کوچکترین شرمندگی جنایتکارترین رژیم در تاریخ کشور را مطلوب و محبوب مردم ایران کرده و می‌گوید: ” انقلاب اسلامی و نظام جمهوری‌اسلامی، نتیجه بیش از یک قرن، مبارزات آزادی‌خواهانه ملت ایران بوده است،” چه بسا در همان دقایقی که او به دروغ از “آرامش” و رفاه در ایران سخن می‌گفت طناب ظالمانه دار، به دستور عمامه به سر دیگری، در گوشه‌ای از سرزمین ایران به زندگانی تلخ وکوتاه جوان بی‌گناهی پایان می‌بخشید.

چرا ما ایرانی‌های خارج از کشور عادت کرده‌ایم بیشتر بین خودمان صحبت کنیم به جای تلاش برای متقاعد کردن مردمان کشورهای میزبان؟ در حالی که مسأله ما، یک مسأله جهانی است و امروز بخش بزرگی از دنیا با جمهوری‌اسلامی مسأله دارد، کمتر هستند ایرانیانی ‌که درباره مسائل ایران به زبان‌های خارجی سخن ‌گویند و یا ـ قلم‌فرسایی ‌کنند. معمولاً ما می‌نشینیم تا خارجی‌ها، که اغلبشان تحت تأثیر تلقینات و تبلیغات جمهوری‌اسلامی و عوامل آنها قرار گرفته‌اند، مسأله ایران را به نحو دلخواه خود طرح و تفسیر کنند، البته به استثنای ایرانیهای سرسپرده یعنی آن جمع قابل ملاحظه‌ای که به گونه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم سر در آخور حکومت تهران دارند و کم و بیش نقش «لابی‌ایست» نظام را به انحاء گوناگون ایفا می‌کنند. باید اذعان کرد که به علت کم‌‌کاری هزارها روشنفکر مخالف جمهوری‌اسلامی، این جمع نسبتاً کوچک تاکنون در کار خود موفق بوده‌اند و دلیل آن هم روش جدید دولت آمریکا در برخورد با مسائل ایران است.

چگونه است که پس از سی و پنج سال تلاش، ما ایرانیهای تبعیدی هنوز نتوانسته‌ایم آنگونه که شایسته است چهره کریه نظام جمهوری‌اسلامی را به جهانیان بشناسانیم و اجازه ندهیم بازیگرانی از نوع روحانی این نوع گستخانه حقایق را دگرگونه به جهانیان القا کنند؟

ما باید به همه جهانیان و به ویژه به پرزیدنت اوباما تفهیم کنیم که ایران به نظام جمهوری‌اسلامی و حکومت آخوندی خلاصه نمی‌شود. ایران کشور پهناورایست با متجاوز از هفتاد و پنج میلیون جمعیت. اکثریت مردم این کشور نه طرفدار جمهوری‌اسلامی هستند و نه از عقایدی شبیه عقاید واپسگرانه رژیم برخوردارند. مردم ایران خود را در هیچ یک از ماجراجوئی‌های رژیم چه در سوریه و چه در لبنان شریک و پشتیبان نمی‌دانند. زمانی که پنچ سال پیش اندک فرصت اظهار عقیده آزادانه یافتند، بی‌محابا فریاد زدند ” نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران.” اینها گوشه‌ای از مسائلی هستند که ما در مورد روشنگری آنها غفلت ورزیده‌ایم وجهانیان از آن آگاهی کافی ندارند.

اگر آقای اوباما بخواهد همه فحاشی‌ها، آدمکشی‌ها، جنایتهای این رژیم و عوامل آن را در جهان علیه آمریکا نادیده بگیرد، به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده از چنین حقی برخوردار است و دیر یا زود باید پاسخگوی نتیجه سیاستهایش به ملت آمریکا باشد. این امر به ما ربطی ندارد اما آنجا که کلامی در مورد نقض حقوق اساسی ملت ایران، اعدام‌ها و شکنجه‌ها، زندان‌های غیرقانونی که صدها بار بدتر از شرایط گوانتانامو هستند سخنی به میان نمی‌آورد، قلب و روح هر ایرانی وطن‌پرست و آزاده‌ای را می‌آزارد. آیا ایشان فراموش کرده است که طی سی و پنج سال گذشته عدم رعایت موازین حقوق بشر یکی از چهار اصل اعتراض آمریکا علیه رژیم حاکم بر ایران بوده است؟

چندی پیش مجله انگلیسی «اکونومیست» لندن به درستی یادآور شد که با مخاطب قرار دادن حکومت‌اسلامی، آقای اوباما به این نظام مشروعیت جهانی می‌بخشد. شاید باز هم پرزیدنت اوباما برای پیشگیری از فاجعه‌یی دیگر هنگام خروج از افغانستان به «کمک» جمهوری‌اسلامی چشم دوخته است غافل از آنکه فرماندهان آمریکائی در افغانستان به کرات از کمک‌های جمهوری‌اسلامی به طالبان و سایر خرابکاران در آن کشور گزارش داده‌اند. هیچ بهانه و دلیلی نمی‌تواند تغییر سیاست یکجانبه حکومت آمریکا را نسبت به نظام جمهوری‌اسلامی توجیه کند و آن دسته از ایرانی‌ها که دانسته یا ندانسته از این نحوه برخورد دولت آمریکا با مسأله ایران پشتیبانی می‌کنند در مسیر خطرناک پشت پا زدن به منافع ملی و حقوق اساسی ملت ایران گام بر می‌دارند. اگر امروز دولت اوباما به هر دلیلی، درست یا غلط، در مورد برخورد با جمهوری‌اسلامی تغییر سیاست داده باشد این امری است مربوط به آن حکومت و آن کشور ولی ما ایرانی‌ها نباید چشم بسته در این مسیر از آنها حمایت کنیم. چگونه است که اوباما، در پیام‌های نوروزی و یا در دیگر اظهاراتی که درباره روابط با ایران ایراد می‌کند، بر خلاف همه اسلاف خود، هرگز اشاره‌ای به نقض حقوق بشر در ایران نمی‌کند؟ مسلماً مشاوران او چنین سیاستی را به وی القاء کرده‌اند. آیا اگر هزاران هزار ایرانی در آمریکا و اروپا فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان می‌رساندند باز هم تا این حد ملت ایران و حقوق اساسی آن مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفت؟

برای پاسخ به این سؤال به تاریخچه روابط آمریکا و کوبا پس از استقرار رژیم دیکتاتوری فیدل کاسترو توجه کنید. متجاوز از پنجاه سال است که هیچ دولتی در آمریکا، چه دمکرات و چه جمهوریخواه، نتوانسته است با رژیم کوبا از در سازش درآید چون میلیونها کوبائی مقیم آمریکا که از خانه و کاشانه خود رانده شده‌اند اجازه چنین اقدامی را به دولت آمریکا نمی‌دهند. بیشتر کوبائی‌های مقیم آمریکا همانند ایرانی‌های مقیم آن کشور تابعیت آمریکا را کسب کرده‌اند و به عنوان رأی‌دهندگان آمریکائی با هرگونه سیاست سازش با رژیم آزادی‌کش کاسترو مبارزه می‌کنند و به احتمال بسیار تا زمانی که دولت مستقر در کوبا حقوق مردم آن کشور را محترم نشمارد اجازه نخواهند داد مشتی شرکتهای چند ملیتی و عوامل سودجو به آرزوی خود برسند.

متأسفانه در مورد ایران همان شرکت‌های چند ملیتی نفتی و غیرنفتی هستند که دست در دست وابستگان به نظام جمهوری‌اسلامی، توانسته‌اند یکی از بزرگترین لابی‌های پشتیبانی از جمهوری‌اسلامی را در آمریکا دائر کنند. اقدامات جدید حکومت آمریکا ریشه در سالها تلاش این عوامل دارد که با هزینه کردن صدها میلیون دلار توانسته‌اند در مؤثرترین مؤسسات تحقیقی و سیاستگذاری آمریکا نفوذ کرده سیاست خارجی آمریکا را به نفع خود منحرف کنند. این مطالب نباید برای هیچ خواننده مطلع ایرانی موجب شگفتی شود. با آنکه مخالفان راستین نظام جمهوری‌اسلامی از هیچگونه کمک مادی و معنوی در خارج از کشور برخوردار نیستند، در تلاش مداوم خود طی این سالهای پر رنج و مشقت توانسته‌اند بسیاری از این «لابی‌ها» و عوامل نفوذی جمهوری‌اسلامی را شناسائی و رسوا کنند، با مراجعه به سایت (www.iranianlobby.com) می‌توانید بخشی از این شبکه دروغ، خیانت و خدعه را بهتر بشناسید. در پناه و در نتیجه فعالیت دراز مدت جمهوری‌اسلامی و عوامل آن اوضاع مخالفان نظام به جائی رسیده است که امروز آقای اوباما با مشتی شکنجه‌گر، اعدام‌چی و نقض کنندگان بی‌شرم ابتدائی‌ترین حقوق انسانی، با آنچنان لحنی سخن می‌گوید که باید امثال گاندی، نهرو و ماندلا را مورد خطاب قرار داد. واقعاً باید اذعان کرد که پول جمهوری‌اسلامی و کم‌کاری مخالفان آن اعجاز کرده است. این تغییر سیاست نابهنگام و عجولانه آمریکا در مورد ایران نه تنها به سود حل مسائل منطقه و بهبود شرایط زندگانی مردم ایران نخواهد بود بلکه رژیم تهران را بیش از پیش تشویق به تعقیب سیاست‌های خشونت‌بار کنونی خود خواهد کرد.

نباید فراموش کنیم که منتهای آرزوی نظام جمهوری‌اسلامی ناامید کردن ملت ایران است. آنها می‌خواهند آخرین پناهگاه مردم یعنی امید به آینده را نیز مصادره کنند. مقاومت در برابر هر نوع سازش و ساخت پاخت با غاصبان حقوق ملت شمع امید را در شب تار زندگانی ایرانیان در دوران استیلای جمهوری‌اسلامی زنده نگه خواهد داشت. امروز انجام این وظیفه خطیر بر عهده ایرانیان برون مرز قراردارد.

پاریس:
سی و یک ژانویه ۲۰۱۴

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر