مشکل سیاست خارجی ایران با «زبان بازی» حل نمیشود

میگویند وزیرخارجه رژیم به زبان انگلیسی مسلط است و در مکالمات با اجانب نیازی به مترجم ندارد و نتیجه می‌گیرند که این امر در بهبود روابط جمهوری‌اسلامی با “خارج” موثر خواهد بود. اما آنچه این روزها بیش از همیشه در مورد سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی ـ اگر بشود چنین نامی بر آن نهاد ـ مطرح است اظهارات و یا بهتر بگوئیم فحاشی‌های «مقام معظم رهبری» به همه آنهائی است که وی «دشمن» میخواند و نه خوش‌بیانی آقای وزیر! کمتر سابقه داشته است، حتی در زمان جنگ سرد، که در روابط بین‌المللی مباحثات این چنین به فضاحت و رذالت کشانده شود. آنچه به پیروی از سخنرانی «رهبر» در هفته گذشته درخیابانهای تهران و دیگر شهرها به «نمایش» گذاشته شد، در نوع خود بی‌نظیر بود و می‌توانست حتی مرحوم هوگو چاوز و رابرت موگابه و فیدل کاسترو را هم متعجب کند. در جهان متمدن امروز کمتر سابقه داشته است که این چنین اختلافات سیاسی را به مناقشات شخصی و گفتار و رفتار رذیلانه مبدل کنند. باید از فرصت سود برد و از وزیرخارجه دولت جدید که دیروز به پاریس رسیده بود پرسید سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی بر چه مبنائی استوار است؟ آیا افراد یا گروهی در مورد این تعیین اولویتهای ملی به تفحص و تفکر نشسته‌اند؟ آیا از روی مصلحت و تعقل مسیر خود را انتخاب کرده‌اید؟

معمولاً زمانی که از سیاست خارجی یک کشور صحبت به میان می‌آید منظور از آن رفتار و کاربردهایی است که هر کشوری برای موفقیت برنامه‌های خود و یا اهداف تعیین شده بر می‌گزیند. اگر امروز کسی از آقای خامنه‌ای بپرسد سیاست خارجی شما بر چه مبنائی استوار است، آیا او خواهد توانست برای این سؤال پاسخی عرضه کند؟ احمدی‌نژاد از مدیریت جهان سخن می‌گفت، آیا هدف واقعی جمهوری‌اسلامی این بود که دنیا را تسخیر و مدیریت اسلامی را به دنیا تحمیل کند؟ یا زمانی که صحبت از آمریکاستیزی می‌کنند، معنی‌اش این است که پایه سیاست خارجی ایران امروز رقابت با آمریکا است و حکومت‌اسلامی ایران جنگ سرد جدیدی را به جای رژیم شوروی سابق و چین کمونیست دوران مائو در برابر آمریکا در پیش گرفته است؟ آیا هدف سیاست خارجی حضرات تسلط بر منطقه خاور‌میانه یا حتی بر جهان است؟ هیچ کدام از این مطالب و فرضیات از این حکومت بعید به نظر نمی‌رسد اما آنها نتوانسته‌اند و نخواهند توانست اهداف خود را به طور دقیق و روشن تدوین و اعلام کنند زیرا از درک واقعیات دنیای امروز عاجزند.

تنها منافع ملی دائمی است

معمولاً در شرایط عادی سیاست خارجی هر کشوری بر مبنای دفاع از منافع ملی آن کشور قرار دارد، عبارتی که به لرد پالمرستون منتسب است به بهترین وجهی سیاست خارجی لااقل انگلستان را مشخص می‌کند، او گفت: «دولت انگلستان نه دوست دائمی دارد نه دشمن دائمی، تنها منافع ملی انگلستان از تداوم برخوردار است و وظیفه حکومت حفظ و دفاع از آن منافع است.» کم و بیش سیاست خارجی اغلب کشورهای دنیا بر همین پایه استوار است. این منافع ملی در زمانهای مختلف و در شرایط مختلف متغیّر است، زمانی ممکن است این منافع تجاری باشد یا نظامی و یا سیاسی اما در همۀ شرایط جملگی امکانات یک مملکت چه مادی و چه معنوی در خدمت دستیابی به اهدافی است که متضمن منافع ملی آن کشور باشد. دلیل آن هم بسیار روشن است، در دنیای مدرن، حکومت‌ها برگزیده مردم هستند. از این رو، مردم کشورهای جهان هستند که در تجزیه و تحلیل نهائی نه تنها سیاست خارجی بلکه همه سیاستهای دولت را تعیین و سپس ارزیابی می‌کنند. نمایندگانی که از طرف مردم انتخاب می‌شوند بعد از شور و تبادل نظر تصمیماتی اتخاذ می‌کنند که دولت‌ها مسؤول و مامور اجرای آن هستند و زمانی که دولت‌ها و یا نمایندگان مردم نتوانند انتظارات رأی‌دهندگان را برآورند، مردم گروه دیگری را انتخاب خواهند کرد و دولت‌های دیگری را بر سر کار خواهند آورد. بنابر این در کشورهای آزاد این مسأله سالهاست که به راه حل منطقی خود رسیده است. تعیین و تخصیص این سیاست نیز در محیط دمکراتیک و به کمک مطبوعات آزاد مورد بحث و تبادل نظر قرار می‌گیرد و سرانجام نظر قاطع مردم طی انتخابات و در مرحلۀ تعیین نمایندگانشان به اجرا در می‌آید.

سیاست خارجی: روی دیگر سکه است

بر مبنای این برآورد به این نتیجه می‌رسیم که سیاست خارجی هر کشوری روی دیگری از سکّه ماهیت حکومت در درون کشور است، یعنی در دموکراسی‌ها شفافیت وجود دارد و سیاست خارجی اگر با انتظارات و خواسته‌های مردم هماهنگ نباشد، آن دولت و یا پارلمان دوام نخواهند آورد، به همین دلیل به ندرت می‌توان مواردی یافت که کشورهای دارای حکومت‌های دموکراتیک گرفتار جنگ و درگیری نظامی شوند. معمولاً جنگ‌ها همیشه از سوی کشورهایی که نظام دموکراتیک ندارند در تاریخ معاصر جهان آغاز شده است و اگر دموکراسی‌ها به جنگ کشیده می‌شوند بیشتر به خاطر مقابله و یا دفاع از منافع خودشان است. در نظام‌های دیکتاتوری سیاست خارجی هم از همین اصل پیروی می‌کند. سیاست خارجی نظامی مانند جمهوری‌اسلامی روی دیگری است از سکه سیاست داخلی آن حکومت. همان شیوۀ پنهان کاری و عدم شفافیت، سردرگمی و اغتشاشی که در صحنه داخلی از این حکومت می‌بینیم در سیاست خارجی هم متظاهر می‌شود. از آنجا که در حکومت‌های دیکتاتوری از نوع جمهوری‌اسلامی افکار عمومی و عقاید مردم نقشی ندارد، سیاست خارجی وسیله‌ای می‌شود برای حکومت که از آن برای پیشبرد تصمیمات نامشروع خود سوءاستفاده کند. مثلاً چه در مورد جمهوری‌اسلامی و چه نظامهای مشابه به کرات دیده شده است که هر‌گاه در درونمرز با مشکلاتی روبرو می‌شوند بلافاصله با حادثه آفرینی در صحنه بین‌المللی سعی می‌کنند افکار عمومی را از مسائل داخلی منحرف کنند.

با در نظر گرفتن این واقعیات اگر به شرایط امروز جمهوری‌اسلامی در صحنه بین‌المللی بنگریم به وضوح شاهد شکست این نظام در هر دو صحنه هستیم. در صحنه بین‌المللی بدون کوچکترین اعتنائی به خواسته‌های واقعی مردم ایران و یا آن که فرصتی داده شود تا مردم هم با استفاده از مطبوعات آزاد و یا از طریق انتخاب نمایندگان مورد اعتماد خود در مواقع مقتضی اظهار نظر کنند نظام خود را به عنوان ولی و یا بهتر بگوئیم قیّم مردم بر جامعه تحمیل کرده است و برخلاف رسوم متداول در سایر کشورها که هر سیاستی مورد نقد و تحلیل قرار می‌گیرد و همه مردم یک کشور چه مخالف و چه موافق دولت، چه اکثریت و چه اقلیت با استفاده از تریبون‌های آزاد و مطبوعات آزاد می‌توانند در مورد همه مسائل مملکتی ابراز عقیده کنند و در نتیجه سیاستی که اتخاذ می‌شود از صافی‌های متعدد افکار عمومی و متخصصین گذشته است، در جمهوری‌اسلامی هرگز چنین امکاناتی موجود نبوده است. شاید یکی از دلایل اساسی شکست‌های پی در پی این حکومت در عرصه بین‌المللی در همین نکته نهفته باشد که نه تنها هدف و برنامه معینی ندارند بلکه هرگز اجازه نداده‌اند که هیچ یک از تصمیمات مهم و اساسی و سرنوشت ساز با مشارکت مردم گرفته شود.

سیاست هسته‌ای خانمانسوز

به عنوان نمونه همین مسأله هسته‌ای نشان می‌دهد که تا چه حد سیاست خودسرانه و عدم دوراندیشی حکومت کشور، را در تنگنای اقتصادی و مخاطرات سیاسی- نظامی قرار داده است. محال بود کشورهای دیگر بتوانند تا این اندازه در اعمال فشار بر جمهوری‌اسلامی موفق شوند اگر این حکومت بر مبنای عقلانیت و دوراندیشی گام بر می‌داشت. در مرحله نخست اگر مسأله هسته‌ای به عنوان یک گزینش برای آینده کشور به بحث و مذاکره گذاشته می‌شد نه تنها با بررسی جوانب گوناگون علمی و اقتصادی مسأله، به تصمیم بهتری منجر می‌گشت بلکه دیگر کشورهای بیگانه این فرصت را به دست نمی‌آوردند که بتوانند این چنین ایران را در جهان منزوی سازند. اگر از مردم ایران سؤال می‌شد که آیا ایران با داشتن منابع سرشار گاز و نفت و بهترین امکانات برای استفاده از سایر امکانات انرژی‌زا نیازمند انرژی هسته‌ای هست یا خیر، هرکس می‌توانست در این مورد چه بر مبنای مباحث علمی و چه بر مبنای مخاطرات سیاسی ابراز نظر کند. می‌گویند برای ایران ایجاد یک کیلووات برق با استفاده از نیروی هسته‌ای شش برابر گرانتر از تولید همان مقدار برق به وسیله گاز طبیعی است. از آنجا که انرژی هسته‌ای برای گرم کردن آب و حرکت توربین‌های تولیدکننده برق به کار می‌رود، همین کار را می‌توان با انرژی گاز طبیعی انجام داد به ویژه در کشوری که که دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را در اختیار دارد. مسلماً اگر دیگرانی هم در برابر این موضع نظرات دیگری را ابراز می‌کردند، در این مورد تحقیق می‌شد و تصمیم نهایی با تعقل و مطالعه گرفته می‌شد، همانطور که در دیگر کشورها وقتی تصمیم به استفاده از انرژی هسته‌ای گرفته شد سوای جنبه‌های نظامی آن، این مباحث در جامعه مطرح شد و سرانجام کشورها به نتایج گوناگون رسیدند. مثلاً در فرانسه بیشتر از نیمی از برق کشور با استفاده از انرژی هسته‌ای تولید می‌شود. در آلمان، کشور همسایه فرانسه، استفادۀ از انرژی هسته‌ای به شور مردم گذاشته شد و چون اکثریت مردم با ایجاد نیروگاه‌های هسته‌ای مخالف بودند حکومت آلمان در برابر مخالفت مردم تسلیم شد و استفاده از نیروگاه‌های هسته‌ای را برای آینده متوقف کرد.

اگر واقعاً نیت جمهوری‌اسلامی استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای بود، چرا این همه پنهان کاری؟ اما اگر هدف استفاده نظامی است چنین سیاستی با تعهدات جمهوری‌اسلامی در تضاد است، زیرا ایران یکی از امضا کنندگان معاهده‌ای است که استفاده نظامی از انرژی هسته‌ای را منع می‌کند و جمهوری‌اسلامی هرگز از آن معاهده صرف نظر نکرده و تعهدات خود را پس نگرفته است. چندی پیش یکی از نمایندگان ادوار سابق مجلس اسلامی، یعنی کسی که در همین رژیم انتخاب شده بود، در مطالبی که در روزنامه کیهان (لندن) هم انتشار یافت، رسماً اعلام کرد که به عنوان نماینده ملت کوچکترین اطلاعی از این تصمیم‌ها و سیاست‌ها نداشته است. اگر شما روزنامه‌های ایران را بگردید هیچگونه بحثی در این مورد نشده. پس باید پرسید این تصمیم چگونه گرفته شده است؟ این بحث بر می‌گردد به همان مطلب پیشین. یعنی همانگونه که سیاست نظام در مورد انرژی هسته‌ای برای دنیا مهم و مسأله آفرین است به همان اندازه هم ملت ایران از چگونگی اتخاذ این سیاست و اظهار نظر محروم بوده است. این دو جنبه سیاست‌گذاری در تمام موارد مصداق پیدا می‌کند. مثلاً در مورد دخالت جمهوری‌اسلامی در جنگ داخلی سوریه، مسائل عراق و افغانستان و یا مسأله اسرائیل و فلسطین در هیچ یک از این موارد نه از ملت ایران سؤالی شده است که چگونه فکر می‌کند نه به کسی اجازه داده شده است که در درونمرز این مقولات را به صورت بحث و مذاکره مطرح کند.

سیاست خارجی در مسیر منافع ملی

در چنین شرایطی این سؤال برای مردم دنیا مطرح شده است که آیا آنهایی که با این نظام مخالفند، یعنی آن اکثریتی که در برابر این نظام ایستاده‌اند و هنوز فرصت انتخاب حکومت دلخواه خود را ندارند اگر روزی به قدرت برسند چه سیاستی را اتخاذ خواهند کرد. آیا دنیا و منطقه باید نگران سیاست‌ها و زیاده‌خواهی‌های حکومت آینده ایران باشند؟ پاسخ به این سؤال زیاد مشکل نیست زیرا اگر حکومتی که در آینده جانشین جمهوری‌اسلامی بشود، برگزیدۀ مردم باشد و برای خدمت به مردم قدم بردارد، در سیاست خارجی هم مسلماً سیاستی سوای آنچه جمهوری‌اسلامی اعمال کرده است اتخاذ خواهد شد. به عبارت دیگر حکومتی که در آینده در ایران به دست مردم و به حمایت مردم زمام امور را در دست گیرد، وظیفه اصلی‌اش بازسازی کشور و ایجاد محیطی امن برای پیشرفت کشور، رفاه و آسایش شهروندان ایرانی خواهد بود. چنین حکومتی بیش از همه چیز نیازمند حسن روابط با کشورهای همسایه و تعامل با دیگر کشورهای جهان است. چنین نظامی نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی و علم و دانش جهانی است که طی بیش ازسه دهه گذشته کشور ایران از آن محروم بوده است. به عنوان مثال امروز همۀ کشورهای منطقه و اکثر کشورهای جهان به سازمان تجارت جهانی (World Trade Organization) پیوسته‌اند زیرا بدون عضویت در این سازمان امکان استفاده از تمام وسایل و فرصت‌های گرانقیمت تجارت آزاد نصیب نخواهد شد. زمانی که ایران به عضویت WTO درآید از اصل عدم تبعیض (MFN) برخوردار خواهد شد یعنی از همان تسهیلاتی که تمام کشورهای پیشرفته دنیا در تجارت بین‌المللی برخوردارند استفاده می‌کند. جمهوری‌اسلامی هرگز نتوانسته است به علت شهرت نامطلوب و درگیری‌هایی که با قدرت‌های جهانی دارد در تلاش خود برای کسب عضویت در این سازمان موفق شود. این تنها یکی از امکاناتی است که برای حکومتی که برگزیده مردم باشد و اصول دموکراسی و حقوق بشر را رعایت کند امکان‌پذیر است. نظام آینده ایران سعی خواهد کرد یکبار دیگر به عنوان عضوی از جامعۀ بین‌الملل جای تاریخی و سنتی خود را احراز کند. فراموش نکنیم ایران یکی از کشورهای پایه‌گذار سازمان ملل و از نخستین امضاءکنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است. حکومتی که در آینده برگزیده مردم است و باید برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی تلاش کند هرگز از سیاست ماجراجوئی در منطقه و دشمن‌تراشی بین‌المللی پیروی نخواهد کرد، بلکه برعکس از هر فرصتی برای پیشرفت مملکت و توسعه روابط استفاده خواهد کرد.

به عبارت دیگر باز هم بر می‌گردیم به شالوده اصلی سیاست خارجی یعنی ارتباط مستقیم بین سیاست داخلی و سیاست خارجی. زمانی که مردم ایران حکومت‌های دلخواه خود را برگزینند این چنین حکومتی نمی‌تواند جز در مسیر خواست عمومی و منافع ملی مملکت گام بردارد و اگر روزی منحرف شود مطبوعات آزاد، احزاب و از همه مهمتر رأی‌دهندگان ایرانی چنین حکومتی را پشتیبانی نخواهند کرد. بنابر این در پرتو شفافیت سیاسی داخلی و پشتیبانی مردم و پاسخگو بودن به شهروندان کشور، سیاست خارجی حکومت ایرانی آزاد و دموکراتیک در مسیر منافع ملی ایران و تعامل با همۀ کشورها گام بر خواهد داشت و از درگیری‌های بی‌حاصل و دشمن تراشی چه در منطقه و چه در عرصۀ جهان احتراز خواهد کرد.

نظام جمهوری‌اسلامی به علت ماهیت ضد مردمی خود انحصارطلب و متجاوز است و از این رو در صحنه بین‌المللی نیز مورد انزجار مردم و حکومت‌های دیگر کشورهاست. هر بار که در همه پرسی‌های بین‌المللی از مردم در مورد حکومت ایران سؤالی مطرح می‌شود افکار عمومی جهان عدم رضایت خود را از این حکومت و رفتارش به ثبت ‌‌رسانده است. در شرایط کنونی اگر آقای ظریف مضاف بر زبان انگلیسی بر هفت زبان دیگر عالم هم تسلط یابد تا زمانی که حکومت ایران برگزیده ملت نیست و همآنند همه کشورهای آزاد مردم ایران بر مقدرات خود حاکم نیستند ایران سیاست خارجی ملی نخواهد داشت و وزیرخارجه‌اش جز ملیجکی در دربار خاقان به حساب نخواهد آمد. باید امروز به همۀ مردم آزاده و مترقی جهان نوید داد که حکومت آینده و برگزیدۀ ملت ایران در مسیری گام برخواهد داشت که حافظ مصالح و منافع ملی مردم ایران و تعامل و همکاری با دیگر کشورهای جهان باشد.

پاریس:
جمعه ۸نوامبر۲۰۱۳

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر