در هفتههای اخیر شاهد ارائه آمارهایی هستیم که برافزایش خشونت در جامعه ایران دلالت دارد. در اینجا تنها به یک مثال بسنده میشود. برپایه آمارهای سازمان بهزیستی ایران، آزارهای جنسی کودکان در سال ۱۳۸۴(آنچه دولت منتشر کرده) کمتر از سه درصد کل آمار کودک آزاری بود، هم اکنون مدیر عامل انجمن دفاع از حقوق کودکان میگوید این آمار به ۲۰ درصد رسیده است.
این یادداشت به متن حوادث خشونتآمیز که در رسانهها انعکاس یافته نمیپردازد بلکه نگاهی روانشناسانه و جامعهشناسانه دارد به پدیده خشونت بطور کلی و به موضوع خشونت در جامعه ایران.
تعریف خشونت – انواع قدرت
از خشونت تعاریف متعددی میشود. مهرداد درویشپور جامعهشناس و پژوهشگر مقیم سوئد خشونت را نوعی ابراز قدرت میداند که به قصد وادار کردن فردی به انجام کاری بدون خواست خودش صورت میپذیرد. وی اضافه میکند، اگر قدرت را توانایی عمل برای رسیدن به هدف یا امکانی برای تغییر بدانیم، از سه نوع قدرت نام برده میشود.
۱- قدرت اقتصادی، که در آن منابع مالی و امکانات متفاوت اقتصادی تعیین کننده در این نوع قدرت است.
۲ـ قدرت ارزشی، دانش، عادات فرهنگ، ایدیولوژیی، دین و تمام باورها به عنوان منبع ارزشی قدرت شناخته میشود. به این معنی قدرت یعنی نفوذ. نوعی پذیرش اجتماعی برای این نوع از قدرت وجود دارد. این نوع اعمال قدرت کم هزینهترین اعمال قدرت است. مثل احزاب دمکراتیک که بدون اعمال خشونت قدرت خود را حاکم میکنند.
۳- قدرت به معنای زور، شکل سوم که برهنهترین شکل قدرت است خشونت نام دارد. یعنی وادار کردن فرد به کاری خلاف میل خودش. خشونت پر هزینهترین شکل اعمال قدرت است. جایی است که فرد و یا نهاد مشروعیت ندارد و تلاش دارد با اعمال زور به اهداف خود برسد. خشونت در همه سطوح خانواده، سازمانها و نهادها و همچنین در سطح رابطه دولت و ملت به معنای زور و انجام کاری بر خلاف میل طرف مقابل است.
تعریف خشونت – تنبیه و عوارض تنبیه مداوم
مرضیه هادوی روانکاو مقیم آمریکا خشونت را بیرون ریزی عصبانیت درونی به شکل منفی میداند. وی بر این باور است که کودک با دو نیرو به دنیا میآید، اول نیروی خشم وقتی شیرخوار است برای زنده ماندن نیازهای خود را با گریه نشان میدهد، برای شیر خوردن و یا حتی وقتی خیس میشود یا درد دارد، گریه میکند و فریاد میزند.
دوم نیروی عشق به زندگی است که تبلور آن در همان دوران شیرخوارگی وقتی میخندد و یا دستش را بالا میبرد، دیده میشود. وقتی پدر و مادر به این دوتا نیرو به هردلیلی بجای اینکه پاسخ مثبت دهند، او را تنبیه کنند، بچه این حالت خشونت و تنبیه را بتدریج درونی میکند، بویژه آنکه تنبیه بطور مدام انجام گیرد. کودک این نوع رفتار را به عنوان نرم باور میکند و آنرا به عنوان الگو میپذیرد. تنبیه الزاما فیزیکی نیست، تنبیه میتواند درنگاه و یا صدای پدر و مادر باشد.
بچهها معمولا مشکلات را نمیتوانند مطرح کنند و تاثیرات خشونت در بچهها به دو نوع دیده میشود یکی در خوردنشان و یا خیس کردن جایشان و دوم در درسشان در مدارس تاثیر میگذارد که نمیتوانند در دروس از خود تمرکز نشان دهند.
وقتی بچه تنبیه میشود، پیام این تنبیه این است که تو خوب نیستی، لیاقت نداری، کم کم خود فرد به خودش نگاه تحقیرآمیز میکند. در بزرگسالی، نمود این روند آن است که فرد در هر موقعیت قدرت که از خودش بالاتر است چه معلم باشد چه رییس محل کار در وجودش نوعی احساسترس شکل میگیرد و خصوصیات دنباله روی در آنها تشدید میشود، چه در بچگی اعتماد به نفسشان بر اثر تنبیه مداوم از بین رفته. نمیتوانند به درستی فکر کنند و معمولا دنبالهرو میشوند و خیلی اضطراب دارند.
تاثیر دیگر تنبیه مداوم در بزرگسالی همذات پنداری با کسانی است که ظلم و اجحاف میکنند. مرضیه هادوی روانکاو میگوید: «تحقیقات نشان میدهد کسانی که در دوران کودگی تنبیههای مداوم و شدید شدهاند، در بزرگسالی اگر در موقعیت قدرت قرار گیرند همان اعمال قدرت و خشونت را بر افراد پایین خود اعمال میکنند. معمولا شکنجهگران کسانی هستند که در بچگی مورد خشونت و تنبیه مدام قرار گرفتهاند.»
انواع خشونت در خانواده
مهرداد درویشپور نویسنده و پژوهشگر به چهار نوع خشونت در خانواده اشاره دارد:
۱- رایج ترین نوع خشونت در خانواده خشونت فیزیکی است، مثل کتک زدن.
۲- خشونت روانی، یعنی استفاده از ابزار تحقیر دیگری. مثلا بسیاری از مردان از خوار کردن زنان، منزوی کردن آنان و سلب اعتماد آنها برای به تمکین وادار کردن آنان استفاده میکنند. برای مثال اگر مردی به زنی بگوید: «تو هیچی نیستی و بدون من هیچ نیستی، من همه چیز برای تو فراهم کردم و بدون من کسی نبودی.» این فقط رجزخوانی نیست بلکه شکلی از خشونت روانی برای درهم کوبیدن اعتماد به نفس طرف مقابل است که در خانوادهها بسیار رایج است.
۳- خشونت جنسی، تجاوز عریانترین شکل خشونت جنسی است. حتی آزار اذیت جنسی هم نوعی خشونت جنسی است. مثل متلک پراندن، دستمالی کردن و یا انگولک کردن و یا دست زدن به بدن زنان بدون خواست خودش نیز اشکالی از خشونت جنسی است. خشونت جنسی مثلا در زندان خیلی عریان است. اما در محیطهای کار مثل روسا نسبت به زیردستان و یا استادان نسبت به دانشجویان نیز وجود دارد. علاوه بر آن شکلهای پنهانی از خشونت جنسی نیز وجود دارد، مثلا اگر مردی بخواهد با زنی همخوابگی کنید و آن زن نخواهد این خود خشونت جنسی است. در منابع دینی ما مثلا اگر زن در مورد تکالیف جنسی همسرش تمکین نکند میتوان او را مجازات کرد و یا به او خرجی نداد، در حالی که در کشوری مانند سوئد این شکلی از خشونت جنسی شناخته میشود. اگر یک شوهر با زنش همخوابگی کند که او تمایل به آن نداشته باشد نوعی تجاوز جنسی محسوب میشود.
۴- چهارمین شکل خشونت در خانواده خشونت مادی است، یعنی مثلا دعوا میشود، فرد ظروف را میشکند، طرف مقابل برای این که این خسارت وارد نشود، سکوت میکند.
حتی خودزنی که در میان برخی از مردان وجود دارد، نوعی خشونت محسوب میگردد، کسی که خودش را میزند در واقع برای طرف مقابل حس گناه یا ترس ایجاد کند که طرف مقابل تمکین کند. از آنجایی که در طرف مقابل حس ترس و عذاب وجدان ایجاد میشود نوعی خشونت روانی برای به تمکین وادار کردن دیگری محسوب میگردد.
تعریف خشونت – فرایند خشونتزا
شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر مقیم پاریس تعریف عمومی از خشونت را در موقعیت شیئ قراردادن شخص میداند، یعنی شخصیت فرد نه به عنوان فاعل و کنشگر بلکه به عنوان شیئ درنظر گرفته میشود. در ایران با مجموعهای از خشونتهای مختلفی روبرو هستیم که به تولید و بازتولید هم کمک میکنند. در این کشور با حکومت تمامیتگرا مواجه هستیم که مفهوم خشونت در آن مرکزی است.
در تمام جوامع دولت اقتدار را در دست دارد و زندان و پلیس در دست دولت است. در جامعهای مثل ایران که حکومت طرحی برای جامعه ایدهآل دارد که انسانها را طبق چارچوبها و ارزشهای خود بسازد و انسانهایی با ارزشهای اسلامی تربیت کند، طبق نظر شهلا شفیق « کل این روند خشونتزاست و انسان را تبدیل به اشیائی میکند که باید در چارچوب آن قرار گیرند.»
باید توجه داشت که افراد جامعه در مقابل چنین طرحی مسلما مقاومت میکنند. در ایران امروز فرد مجبور است که دو چهرهای زندگی کند، یعنی از یک سو فرد در منزل مشروب میخورد و نماز نمیخواند، خود این فرد در جامعه و فرزندش در مدرسه مجبور است بگوید که والدینش در منزل نماز میخوانند و مشروب نمیخورند، به این دلیل ساده که در تقابل با ارزشهای حاکم دولتی قرار نگیرد و بخاطر مشروب شلاق نخورد. خود این فرایند، دروغگویی بجای صداقت را به روندی مشروع تبدیل میکند در واقع فرد بر ارزشهای فردی آگاهی دارد و نمیخواهد نقشهای حاکم را قبول کند، ولی تحت فشار باید ارزشهای حاکم را بپذیرد، خود این روند ایجاد تنش میکند و خشونتزاست.
شهلا شفیق جامعهشناس معتقد است که در طرح آرمانی جامعه اسلامی مطلوب، زنها باید به شکل خاصی لباس بپوشند و رفتار کنند و روابط جنسی به شکل ویژهای سازماندهی شود. در جوهر خشونتزای این سیستم بیحقوقی مقدس میشود، از مذهب ایدئولوژی ساخته میشود و خشونت جنسی تقدیس میگردد.
خشونت بعنوان نوعی فرهنگ
خشونت برنامهریزی شده دولت علیه شهروندان در همه کشورها وجود دارد. دولت انحصار خشونت را برای وادشتن شهروندان به رعایت قانون اعمال میکند. مثلا وقتی کسی دزدی میکند به زندان میرود.
در کشورهای دمکرایتک اگر شما رفتار خشونتآمیز از دولت میبینید با شکایت و استفاده از امکانات مقننه و مجریه میتوانید رفتار خشونتآمیز دولت را به زیر سوال بکشید و با انتخابات احزاب عوض میشوند. مهرداد درویشپور استدلال میکند: «در کشورهای دیکتاتوری قدرت مطلقه است و اقتدار به ذات. کسی قدرت نظارت و تغییر آنرا ندارد و نه تنها در این جوامع میزان خشونت همگانیتر است بلکه در این جوامع قدرت حاکمه از یک موقعیت منحصر به فرد برخوردار است. اگر نتوانید آن قدرت را با زور به عقب برانید در برابر آن کار چندانی نمیتوانید بکنید، به این ترتیب نوعی انحصار خشونت در دست دولت بعلاوه همگانیتر بودن و بعنوان روش کار نوعی فرهنگ تولید میکند و خشونت تبدیل به عرف جاری میشود. در کشورهای دیکتاتوری مهمترین منبع همگانی کردن و نهادینه کردن خشونت خود دولتها هستند.»
عقبماندهترین کشورها هنوز مجازات اعدام را دارند و از آن بدتر آنرا همگانی میکنند, به جرم بدحجابی در خیابانها شلاق میزنند و یا در ملاءعام با جرثقیل اعدام میکنند برای اینکه اوج اقتدار خود را به نمایش بگذارند. با این باور که این نوع خشونت به جامعه یاد میدهد که کل جامعه زندان است و شهروندان در دست زندانبانان اسریند و اگر کسی خطایی کند با مجازات سنگین روبرو خواهد شد. مهرداد درویشپور پژوهشگر اضافه میکند: «همه پژوهشهای جرم شناسانه نشان میدهد که در کوتاه مدت استفاده از سیستمهای مجازاتی از این نوع ممکن است تولید هراس کند ولی در درازمدت شهروند را واکسینه میکند و خشونت را تنها همگانیتر میکند.» وی بر این باور است که با این استدلال اصلیترین دلیل همگانیتر شدن خشونت در جامعه امروز ایران با این شکل لجام گسیخته بیتردید رفتار دولت است.
علل دیگر خشونت
مهرداد درویشپور نویسنده معتقد است که عوامل اقتصادی مثل فقر، بیکاری و ناامنی اقتصادی نوعی استیصال ایجاد میکند و رویکرد به طرف خشونت در گروههای محروم جامعه را تولید و بازتولید مینماید. وقتی نهادهای اجتماعی یاریرساننده هنگام بروز مشکلات وجود نداشته باشد، طبیتعا خشونت تبدیل به بلاواسطهترین شیوه برای حل مشکلات تبدیل میشود. بنابراین فقط خشونت دولتی نیست که خشونت میآفریند. وی باور دارد که باید به یک معنی زمینههای دیکتاتوری و خشونت در جامعه گسترده باشد که بتوان با چنین حکومتی که ابعاد خشونت در آن بشدت در همه سطوح وجود دارد، روبرو شویم. اما امروز با پیچیدگی در جامعه ایران روبرو هستیم. امروز بین جامعه مدنی ایران و دولت جمهوریاسلامی یک شکاف بسیار عمیق وجود دارد و چنین نیست که جمهوریاسلامی برازنده مردم ایران باشد.
بازتولید خشونت
بازتولید خشونت در جامعه ایران فقط از طریق دولت و ارگانهای سرکوب بازتولید نمیشود. این فرهنگ اقتدار و یا استفاده از خشونت باید از پایینترین سلول جامعه باز تولید شود، حتی در زمان پهلوی شاهد آن بودیم که مدیران، معلمان، ناظمان و حتی مبصران چگونه شاگردان را برای یاد دادن تنبیه و مجازات بدنی میکردند، که پیام آن این بود که «تو وقتی شاگرد خوب هستی که فرمانبردار خوبی باشی». در خانواده، در ایران کتک زدن فرزندان نه تنها جرم نیست بلکه بخشی از تربیت اجتماعی محسوب میشود. در بند یک ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی آمده است در صورتی که پدر و مادری از حدود متعارف تنبیه تجاوز نکنند، بابت تنبیه مجازات نمیشوند. توصیف اداره حقوقی قوه قضاییه از تنبیه آن است که باعث تغییر رنگ پوست نشود! در سطح ارتش با خشنترین رفتار با سربازان در دوره سربازی روبرو هستیم. بنابراین فرد در همه سطوح جامعه از خانواده، مدرسه و ارتش باید تبدیل به یک فرمانبردار بی چون و چرا شود، اقتدار مطلق را بپذیرد و این امر در نهادینه کردن خشونت نقش بازی میکند. وقتی جامعه با چنین تربیتی روبرو باشد، نسل پشت نسل، خشونت تجدید تولید و همگانی میشود.
بیتفاوتی در مقابل خشونت
در دو سال اخیر مردم به خشونت روی نیاوردند، نشانههایی از گذر مسالمتآمیز در جامعه دیده میشود ولی وقتی مسالمت، تفکر و منش مسالمتآمیز با خشنترین شکل ممکن پاسخ بگیرد، نه تنها میتواند خشونت سیاسی را رشد دهد بلکه زمینه بیتفاوتی در مورد خشونت را افزایش میدهد. در فیلمهای یوتوپ میبینیم که فردی به قتل میرسد، نه تنها مردم نگاه میکنند بلکه نیروهای انتظامی نیز واکنش درخور نشان نمیدهند. بنابر این با گسترش این بیتفاوتی، خشونت در باورنکردنیترین شکل ممکن رشد میکند و بیتفاوتی در مقابل خشونت افزایش مییابد.
خشونت در حلقههای ضعیفتر جامعه – بدن زن محل اعمال قدرت
شهلا شفیق جامعهشناس و فعال حقوق زنان معتقد است، در سیستم ولایت فقیه، او حاکم است و به مردان حقوقی داده میشود که این وهم را پیدا کنند که بر اساس قانون، مردان باید ظاهرا بر زنان حکومت کنند. البته میدانیم که زنان تن به این روابط نمیدهند و مقاومت میکنند و این تنشها در جامعه وجود دارد. در عین حال در ایران امروز بسیاری از مردان خود این گفتمان را رد میکنند و میدانند که در زندان بزرگ خود آنان بیحقوقند.
در اقشار محرومتر تنها عرضه اعمال قدرت که باقی میماند، حلقههای ضعیفترند، در حقیقت در سلسله مراتب حاکمان به مردان زور میگویند، آنان به زنان، سپس به بچهها و این سلسله مراتب اعمال خشونت به حیوانات نیز میرسد.
وی بر این باور است که در چنین سیستمی نمونه عریان تجاوزات گروهی شکلی از خشونت است که شیء کردن جنسیت زنان و مچاله کردن جسم زنانه فوران عقدهها و تنشهایی است که در سراسر جامعه وجود دارد. در ذهن اسلامگرایانی که اسلام را تبدیل به ایدئولوژی کردهاند جسم زنانه تبدیل به محل ابراز قدرت شده است، حجاب اجباری، دستگیری زنان در خیابان و تفکیک جنسیتی ابزاری برای این اعمال قدرت است.
راهکارهای مقابله با خشونت
راهکارهای مقابله با خشونت تنها خشونتگریزی نیست بلکه باید بطور سیستماتیک مقابله با خشونت هم در افراد و هم در نهادهای جامعه نهادینه شود. مهرداد درویشپور جامعهشناس راهکارهای زیر را برای مقابله با خشونت مطرح میکند.
۱- دمکراتیک کردن ساختار اقتصادی اجتماعی جامعه فوقالعاده کلیدی است. اما بصورت مشخص و روزمره ایجاد رفاه اجتماعی با کاهش فقر و بیکاری در کاهش خشونت میتواند نقش اساسی داشته باشد.
۲ـ نهادینه کردن میانجگری برای حل اختلافات، ایجاد نهاد مشاور خانواده و نهادهایی که به حل اختلافات گروهها مختلف کمک میکند.
۳ـ تغییر طرز تفکر نسبت به خشونت، بسیج همگانی رسانهها برای کمپین علیه خشونت، نقطه آغاز خوبی است برای مشروعیتزدایی از این خشونتها و بیتفاوتی نسبت به خشونت. مهرداد درویشپور پژوهشگر بر عکس مسئولین جمهوریاسلامی که رسانهها را مسئول بزرگنمایی و افزایش جرم و جنایت میدانند و توجه آنها را عامل گسترش خشونت برمیشمارند، توجه شدید رسانهها را مثبت ارزیابی میکند. رسانهها زنگ خطر را در جامعه ایجاد میکنند و مسئولین را مجبورمیکنند که به جستجوی راهکار بپردازند.
مهرداد درویشپور پژوهشگر مقیم سوئد بر این باور است که جامعه هرچه با آزادی در همه زمینهها بیشتر روبرو باشد، خشونت در آن کاهش پیدا میکند. جامعه هر چه بیشتر با آزادی جنسی روبرو باشد، تجاوز و خشونت جنسی کاهش پیدا میکند. هر چه آزادی مدنی و اجتماعی بیشتر باشد جامعه به شکل هنجارتری برخورد خواهد کرد. هر چه آزادی های سیاسی بیشتر باشد، جامعه امکان شکوفایی نقد و اظهار نظر خواهد داشت. ما براستی نیاز به تغییر در تعلیم و تربیت داریم،.از نظر وی ممنوع کردن مجازات اعدام، ممنوع کردن خشونت علیه کودکان و شاگردان مدارس و تشدید مجازات و کتککاری بر علیه خشونت برعلیه زنان، نقطه آغازی است برای تغییر طرز تلقی نسبت به خشونت.
(به نقل از یورونیوز)