دانش تاریخ مانند دیگر علوم و فنون نوین زاییده تغییر نگرش و روش آدمیان به هستی، جامعه و انسان بود. نگرش عقلانی شد و روش تجربی گشت. نگرش عقلانی جهان را از مجموعهایی نامنظم، ابهامآمیز، پُر رمز و راز و قاهر به شکل یک نظام سامان یافته قاعدهمند و قابل شناخت و تسخیر معرفی کرد و روش تجربی، مشاهده، آزمون و خطا را پایه علوم و فنون قرارد داد. اساس این تغییر را عقلانیت شکل میداد یعنی باور به این معنا که هر پدیده طبیعی، انسانی و اجتماعی علتی دارد قابل شناخت که با پی بردن به آن میتوان نیروهای طبیعی و اجتماعی را مهار کرد و به خدمت خود درآورد. این همان رویکردی است که به نظر وبر مفهوم اصلی و کلیدی مدرنیته را شکل میداد : یعنی خردباوری و عقلانیت.
خردورزی انسانی، هر چند از راهها و به شکلهای گوناگون، سرانجام بنا به حکم روزگار مدرن، حاکم بر سرنوشت انسان اجتماعی شد. منطق ساده و مفهوم بنیادی این خردباوری را کمّی و ابزاری ساختن کنشهای انسانی و محاسبهپذیر بودن قاعدههای آن شکل میداد. بیتوجهی به شخص و پایبندی به صلاحیت و تخصص برآمده از دانش قاعده اصلی بود که خردباوری را به پیش میراند، یعنی از نظر دورداشتن هر چیز «نابخردانه» و هر عنصر پیشبینی ناپذیر و رازآمیز به هر شکل که روی نماید. چنین پویشی به معنای رهایی از شر افسون نابخردی بود، همان که وبر آن را «افسون زدایی» [۱] خواند. از این منظر تکیهی کنشهای فردی و اجتماعی بر عقل انسانی همواره خاصیت افسونزدایی را نیز دارد. [۲] نتیجه چنین تغییر نگرشی رانده شدن تمامی روشها و بینشهای غیر عقلانی به حیطه موهومات بود. جهان عقلانی دنیایی به شمار رفت که قوانین غیرشخصی بر آن فرمان میراند. [۳] بدین معنا «عقل» تنها اساس معرفت معتبر و واقعی را شکل داد و براهین قیاسی یا استقرایی بعنوان روشهای انحصاری که میتوانند اطلاعات دقیق و قابل اطمینانی درباره جهان به دست دهند و پایه علوم و فنون مختلف گردند معرفی شدند.[۴]در نقطه مقابل تمامی بینش ها و روش هایی که قابلیت دریافت منطقی ، تعلیل پذیری ، مشاهده ، آزمون و استنتاج را نداشتند؛ غیرعقلانی شناخته شدند و به حیطه موهومات و خرافات تبعید گشتند.
—————–
[۱] – Entzauberung
[2] – احمدی،بابک،۱۳۸۰ ، مدرنتیته و اندیشه انتقادی، تهران، نشر مرکز ،۱۳۸۰ :۲۹-۳۰؛ شیخاوندی، داور ، ۱۳۷۴ ، جامعه شناسی ماکس وبر (جادوزدائی از جهان) ، گناباد ، نشر مرندیز ، ۱۳۷۴ : ۷۲
[۳] – وبر،ماکس ، ۱۳۸۴، دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین، تهران: هرمس، ۱۳۸۴ : ۳۱۸-۳۱۹
[۴] – آبرکرامبی، نیکلاس ، ودیگران ،۱۳۷۰، فرهنگ جامعهشناسی، ترجمه حسن پویان، تهران ،انتشارات چاپخش ، ۱۳۷۰: ۳۱