وقتی روحالله خمینی، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی، بعد از آزادی خرمشهر شش سال جنگ سلطه جویانه برای صدور انقلاب اسلامی را با شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» ادامه داد و به نتیجهای نرسید، مقدمات نوشیدن جام زهر با قطعنامه ۵۹۸ درباره آتش بس بین دو کشور ایران و عراق فراهم آمد. ده سال از انقلاب اسلامی و یک نظام نوپای دینی میگذشت. کشتار تابستان ۶۷ و جنایاتی که حاکمان شرع و دادگاههای انقلاب علیه زندانیان سیاسی مرتکب شدند، میبایست «زهر» آن عقبنشینی را به کام رژیم اسلامی و رهبرش اندکی شیرین میکرد.
زهرِ شکست
خامنهای هرگز نتوانست به اصطلاح «ابهت» خمینی را در عرصه سیاست داخلی و خارجی به دست آورد. هشیاری او را هم نداشت که به موقع و هنگامی که دریافت برای صدور انقلاب اسلامی به تسلیحات و تجهیزاتی نیاز هست که ذخایر ارتش شاهنشاهی کفاف آن را نمیدهد، تن به سازش بدهد. خامنهای حتا شجاعت خمینی را نیز ندارد که در نامه محرمانه خویش به شکست اعتراف کرد. خمینی در آن نامه که بعدها از سوی خود رژیم سانسور شد تا استراتژی اتمی حکومت اسلامی را لاپوشانی کند، پذیرش آتش بس را «تصمیم تلخ» و «زهر کشنده» نامید. چه تناقض غریبی بود بین شادی مردمی که خبر پایان جنگ را با شادی شنیدند و رهبری که از پایان آن جنگ و نرسیدن به اهدافش، از خدا طلب «شهادت» میکرد!
خمینی پذیرش آتش بس را «تصمیم تلخ» و «زهر کشنده» نامید و در آن نامه محرمانه نوشت: «شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشیم خرج میکنیم… خداوندا! ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم. خداوندا! تو خود شاهدی که ما لحظهای با آمریکا و شوروی و تمامی قدرتهای جهان سر سازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم… از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی!»
«شهادت» مداوم و بیپایان اما بیدرنگ با آغاز جمهوری اسلامی، ده سال تمام بود که در زندانهای رژیم و در جبهههای جنگ بیداد میکرد. درست ۲۵ سال پیش، در تابستان ۶۷ بود که خون زندانیان سیاسی که پیکر آنان در گورهای ناشناخته به خاک سپرده شد، با خون دهها هزار جوانی که از یک سو در دفاع از مرزهای ایران و از سوی دیگر به پای سیاستهای سلطه جویانه جمهوری اسلامی جان خود را در جبهه های جنگ فدا کردند، در هم آمیخت.
هر دو، قربانیان سیاستهای انحصارطلبانه و تمامیتخواه یک رژیم دینی شدند که میبایست بیست و چهار سال بعد، با رهبری دیگر، این بار از دو جنگ کوتاه بیاید: یکی، جنگ گرمی که سالهاست در خارج از مرزهای ایران جریان دارد و در سوریه به نقطه اوج خود رسیده است، و دیگری جنگ سردی که با گسترش تحریمها، اقتصاد کشور را فلج کرده و جمهوری اسلامی را به زانوی «اعتدال» در آورده است.
اینک «نرمش قهرمانانه» که خامنهای روز ۲۶ شهریور ۹۲ در جمع فرماندهان سپاه پاسداران از آن سخن گفت، به کمدی آن نامه محرمانه خمینی تبدیل شده است. در حالی که برخی از مردم پا به پای طنزپردازان برای این «نرمش قهرمانانه» مضمون کوک میکنند، مسئولان و رسانههای رژیم نیز به تعبیر و تفسیر آن میپردازند.
طنزِ شکست
سایت «عصر ایران» در کنار برخی دیگر از مسئولان و رسانههای رژیم در یک تفسیر کوتاه مدعی شد: «منظور از «نرمش قهرمانانه» اشاره ظریف رهبری به صلح امام حسن است». در این تفسیر به کتاب «صلح امام حسن» نوشته یک شیخ عراقی به نام «راضی آل یاسین» اشاره میشود که گویا سیدعلی خامنهای ۴۴ سال پیش آن را ترجمه کرده و خودش بر آن عنوان «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» را افزوده است.
سایت «تسنیم» از قول محمد دهقان عضو هیئت رییسه مجلس شورای اسلامی نوشت: «نرمش قهرمانانه به معنای اجرای حرکات تاکتیکی برای رسیدن به مقاصد بزرگ است».
در کنار این نمونههای صلحجویانه و سازشکارانه، محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج، تفسیر «نرمش قهرمانانه» به «صلح امام حسن» را «غلط» خواند و گفت: «شتر در خواب بیند پنبه دانه!» نقدی اعلام کرد: «رژیم آمریکا آرزوی تکرار صلح امام حسن (ع) را به گور خواهد برد. صلح امام حسن (ع) مربوط به دورهای بود که مردمان بی بصیرت دور ولایت را رها کرده و رفتند و سردارانی برای مقاومت در میدان نبودند. نه ملت با بصیرت و شجاع امروز ایران که جوانانش پیش ما میآیند، برای اعزام به جبهه فلسطین اشک میریزند و برای شهادت لحظه شماری میکنند». این سخنان نقدی که در سایت بسیج منتشر شده بود، چندی پس از انتشار، تا این لحظه، از دسترس خارج شده است.
کیهان تهران، ارگان بیت رهبری اما در همصدایی با فرمانده بسیج در یک گزارش، از بازتابِ «نرمش قهرمانانه» خامنهای در رسانههای بینالمللی خبر داد و برداشت صلح آمیز آنها را «انحرافی» نامید. کیهان تهران با لاپوشانی مضمون سخنان خامنهای و کاهش آن به اصطلاح «نرمش قهرمانانه» نوشت: «جنجال غرب درباره این موضوع در حالی است که رهبر معظم انقلاب ۴۴ سال پیش از واژه «نرمش قهرمانانه» ذیل عنوان کتاب ترجمه شده صلح امام حسن (ع) در سال ۱۳۴۸ استفاده کردهاند». کیهان تهران تلاش کرد تا با استناد به برخی دیگر از سخنان خامنهای در گذشته، ثابت کند که منظور از «نرمش قهرمانانه» مطلقا عقب نشینی، سازش، معامله و حرکاتی از این دست نیست، بلکه به معنای کشیدن قلم بطلان بر هر نوع «عبور از خط قرمز» و «برگشتن از راهبردهای اساسی، یا عدم توجه به آرمانها»ست.
به نوشته کیهان تهران، «نرمش قهرمانانه» خامنهای، «تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد» است. نرمشی است که باید «در برابر دشمن تیز باشد».
شیرینیِ پیروزی
از آن سو، در موضع طرف مقابل، یعنی آن طرفی که قرار است این «نرمش قهرمانانه» اما «تیز» در برابرش صورت گیرد، هیچ حرف تازهای بیان نشده است. اوباما کتبی و شفاهی، به شیخ حسن روحانی و به دیگران، اعلام کرد جمهوری اسلامی باید ثابت کند به دنبال سلاح هستهای نیست! یعنی همان مسئله اصلی که سالهاست ادامه دارد و به قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای ریز و درشت و نهایتا به سیاست «اعتدال» در جمهوری اسلامی انجامیده و رییس جمهوری را روی کار آورده که بر خلاف همه همتایان پیشین خود به صراحت اعلام میکند برای توافق با غرب بر سر مسائل هستهای «اختیار کامل» دارد. با آغاز ریاست جمهوری شیخ حسن روحانی نیز مسئولیت مذاکرات هستهای از شورای عالی امنیت رژیم به وزارت خارجه منتقل شد تا دست دولت و وزیر خارجهاش در معامله اتمی بیشتر باز باشد.
هم چنین حسین موسویان، سفیر پیشین جمهوری اسلامی در آلمان (در زمان ترور مخالفان در این کشور از جمله جنایت میکونوس) که مدتهاست در امریکا به لابیگری برای جمهوری اسلامی اشتغال دارد، در سایت « Project Syndicate» اعلام کرد که خامنهای به شیخ حسن روحانی برای مذاکره با آمریکا اجازه و اختیار داده است.
حال باید دید در حالی که مشکل، همان مشکل سابق است و در موضع جامعه جهانی ظاهرا هیچ تغییری نسبت به برنامه اتمی رژیم دیده نمیشود، شیخ حسن روحانی با «نرمش قهرمانانه» رهبری چگونه خواهد توانست، آن گونه که ادعا میشود، به دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا پایان دهد و همزمان بر مشکل اتمی و تحریمهای ناشی از آن نقطه پایان بگذارد.
تناقضِ سیاست
در این میان، به یک نکته نیز باید اشاره کرد. روشن است که از آزادی هر زندانی سیاسی باید استقبال کرد و برای آزادی همه آنان تلاش نمود. از هر گشایش اقتصادی و اجتماعی در جامعه باید استقبال کرد و برای تثبیت و گسترش آنها تلاش نمود. از هر اقدام برای تنش زدایی و برقراری رابطه عادی با همه کشورهای جهان از جمله آمریکا و اسراییل باید استقبال نمود و برای تثبیت حقوق مسلم ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی تلاش نمود. اما اینکه عدهای دوره افتادهاند و نشانههایی از کوتاه آمدن جمهوری اسلامی را به حساب رأی دادن خود به شیخ حسن روحانی میگذارند، تنها سادهانگاری خود را از سیاست نشان میدهند، بدون آنکه بتوانند توضیح دهند چرا همین رأی آنها، که به مراتب بیشتر از امسال هم بود، چهار سال پیش نتوانست میرحسین موسوی را بر مسند ریاست جمهوری اسلامی بنشاند!
چه بند و بستهای داخلی پیش از گزینش شیخ حسن روحانی و چه همین رویدادهای اخیر، که در هماهنگی کامل با رهبری و سپاه و بسیج و مجلس و رسانههای افراطی و گروههای خودسر و لباس شخصیها پیش میرود، و بر خلاف دفعات پیشین (تا کنون و فعلا) کسی در کار دیگری اخلال نمیکند، همگی نشان میدهد که تحریمها و فشار اقتصادی، پاسخ مساعد داده و زمامداران نظام را مجبور به یک توافق درونی برای «نرمش قهرمانانه» کرده است که گزینش شیخ حسن روحانی بخشی از آن است. به این ترتیب اگر چند هزار نفر هم به شیخ حسن روحانی رأی نمیدادند، باز هم بر خلاف تبلیغات حساب شده و گستردهای که صورت گرفت، نه سعید جلیلی بلکه وی، آن هم با همین تعداد آرایی که اعلام شد، به ریاست جمهوری میرسید.
تردیدی نیست که ما در مسیر رویدادهای بزرگ در سرنوشت ایران گام بر میداریم. این رویدادها چه جمهوری اسلامی در هماهنگی با جامعه جهانی حرکت بکند و چه نکند، خواه ناخواه به تغییرات بنیادین منجر خواهد شد چرا که ظرفیت و توان جمهوری اسلامی به مثابه یک رژیم ایدئولوژیک دینی برای ادامه بقا به پایان میرسد. نوع این پایان را همان گونه که پیش از این نیز بارها نوشتم، خود رژیم رقم میزند: در تعامل یا در تقابل!