‌دشمنان دموکراسی: شیخ و شحنه

حوادث اخیر مصر آنقدر پیچیده است که تجزیه و تحلیل آن نیازمند فرصت بیشتر و تفکری ژرفتر است. اما آنچه که ما در چند هفته اخیر شاهد آن بوده‌ایم نه تنها برای مصر بلکه برای دیگر کشورهای خاورمیانه، به ویژه ایران و ترکیه تاثیرگذار خواهد بود. از اینرو بررسی نقش بازدارنده اسلام و ارتش در توسعه دمکراسی در “کشورهای میانه‌ای” همانند ترکیه، مصر و ایران در طی یک قرن گذشته نیازمند بررسی و شناخت دقیق است. من عنوان کشورهای میانه‌ای برای این سه کشور را از آن جهت انتخاب کرده‌ام که اگر مسیر گذار از جوامع سُنتی به دنیای امروز را در نظر بگیریم این سه کشور کماکان در میانه راه هستند.

در ایران بیش از یکصد سال از انقلاب مشروطیت می‌گذرد و تلاش برای رهائی از قید سُنت تاریخچه دیرینه دارد. ترکیه پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی مسیر مدرنیته و پیشرفت به سوی جامعه عرفی را برای خود انتخاب کرده است و مصر نیز پیش از کودتای “افسران آزاد” در سال ۱۹۵۲ گام‌های استواری در مسیر سیستم پارلمانی و احزاب مدرن برداشته بود. بنابر این، این سه کشور از دیگر کشورهای منطقه و اسرائیل که شرایط ویژه ای دارد متفاوتند. همچنین دیگر کشورهای شمال آفریقا، الجزایر، تونس و مراکش را باید جداگانه و در چهارچوب دیگری مورد بررسی قرار داد.

برای سه کشور ترکیه، مصر و ایران حوادث تاریخی شباهت‌هایی ایجاد کرده است که در شرایط امروز می‌توان لااقل در حدود کلیات به مقایسه آن‌ها پرداخت. مسأله‌ای که مورد توجه ویژه این نوشته است و مستقیماً می‌تواند با شرایط امروز مصر مطابقت داشته باشد نقش ارتش و اسلام‌گرایی در تحولات سیاسی این سه کشور است. عوامل مورد بحث ما یعنی ارتش و اسلام‌گرایی هر کدام جداگانه موانعی بوده‌اند در برابر تحول و پیشرفت دموکراسی در این سه کشور. آمیزش اسلام و دموکراسی همانند آمیزش آب و نفت است. آن‌هایی که تصور می‌کنند می‌توان نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز میان دین و دموکراسی ایجاد کرد یا بیمارگونه خوشبین هستند و یا از تفاوت‌های بنیادین اسلام با دیگر مذاهب ناآگاهند. از سوی دیگر ارتش و دموکراسی نیز همانند آب و آتش با هم ناسازگارند. در واقع میتوان مدعی شد که لااقل در تجربه یکصد سال گذشته در مورد این سه کشور دو دشمن مشکل‌ساز دموکراسی، مذهب و ارتش بوده‌اند. اما در عین حال یک تناقض آشکار نیز در این بحث دیده میشود. تجربه نشان داده است که اگر این دو عامل در برابر هم قرار گیرند دموکراسی شانس موفقیت بیشتری دارد. نمونه‌های آن را در ترکیه و مصر دیده‌ایم.

جهنم روی زمین

اما اگر مذهب و ارتش با هم بسازند یعنی قدرت سرکوب نظامی با تعصبات خشک مذهبی همراه و همگام شوند جهنم روی زمین پدیدار خواهد شد که نمونه‌ای از آن را در ایران امروز مشاهده می‌کنیم. حوادث اخیر مصر را باید در این چهارچوب مورد بررسی قرار دهیم و به دلایلی که پر واضح است پیش از آنکه مذهبیون بتوانند همانند انقلابیون در ایران ارتش را نابود کنند و یا مثل ترکیه سران ارتش را به زندان و تبعید بکشانند، نظامیان مصر به خود جنبیدند و در مقابل افراطیون مذهبی مصر مقاومت کردند. اگر در این اقدام خود راسخ و پایدار بماننند و اگر فشارهای بین‌المللی باعث شود که ارتش بعد از انتخابات آزاد و تدوین قانون اساسی جدید کنار بکشد و قدرت را در اختیار حکومت منتخب مردم قرار دهد این رویارویی بین مذهب و ارتش موجب تقویت دموکراسی خواهد شد. اما اگر افراطیون مذهبی دست به کار ترور و خرابکاری شوند آنگاه نظامیان بهانه‌ای خواهند داشت برای تداوم اوضاع اضطراری و سلطه کامل خود بر سیاست و اقتصاد مصر. نمونه‌ای که در الجزایر پس از سرکوب اسلام‌گراهای افراطی مشاهده شد.

در مورد ایران یک نکته بسیار مهم در خور یادآوری است، همانگونه که انتظار می‌رفت با برگزاری شصتمین سالگرد کودتای بیست و پنج مرداد همه جا صحبت از حوادث آن سال است. متأسفانه در کمتر بحثی در مورد حوادث آن سال مسائل بنیادی و اساسی که بتواند برای آینده کشور سودمند باشد مطرح می‌شود. هنوز جدال بر سر آن است که آیا کودتا در بیست و پنج مرداد بود و یا بیست و هشت مرداد و یا اصلاً کودتا بود و یا قیام ملی. مباحثی که نمی‌تواند در شرایط فعلی و برای آینده کشور دردی را درمان کند. اما یادآوری یک مورد در ارتباط با حوادث امروز در مصر و ترکیه و آنچه در ایران گذشت می‌تواند مفید و سازنده باشد.

تلاش مصدق برای ارتش ملی

در کشورهای دمکراتیک ارتش تابع دولتهای برگزیده ملت است. جالب است که حتی وزیر دفاع در اینگونه کشورها، همانند فرانسه، انگلیس یا امریکا، همیشه یک فرد غیر نظامی است و فرماندهی قوا با متعلق به رئیس جمهور یا نخست وزیراست. یکی از موارد اصلی اختلاف نظر بعد از حوادث نهم اسفند هزاروسیصدوسی و دو میان دولت دکتر مصدق و دربار مسأله مسئولیت وزارت جنگ بود. مصدق اصرار داشت که فرماندهی کل قوا به رئیس دولت منتقل شود و وزیر جنگ همانند دیگر وزرا از طرف نخست وزیر تعیین شود و سرانجام هم کمیسون هشت نفره‌ای تشکیل شد که به همان نتیجه رسیدند و مصدق شخصاً وزارت جنگ را به عهده گرفت. در آن زمان کمتر کسی از اهمیت این موضوع سخنی به میان آورد. آنچه مصدق در تأمین آن اصرار می‌ورزید سوا کردن مقام غیر‌مسؤل پادشاه مشروطه از دخالت در امور نظامی و غیر مستقیم امور سیاسی کشور بود. در واقع مصدق امیدوار بود ارتش شاهنشاهی ایران به ارتش ملی ایران تبدیل شود و پادشاه به عنوان رئیس مملکت سلطنت کند اما ارتش ملی ارتشی ملی و حرفه‌ای باشد همانطور که ارتش مصرو یا ترکیه هرگز به شخص و یا مقام معینی سرسپردگی و وابستگی نداشتند. متأسفانه در آن دوران برای پادشاه و هواداران پادشاهی تصور اینکه ارتش باید ارتش ایران و حرفه‌ای باشد مشکل به نظر می‌رسید زیرا که این ارتش را رضا شاه به وجود آورده بود و تا قبل از آن ارتشی به معنای مدرن کلمه در ایران وجود نداشت، بنابراین ارتباط شاه و ارتش طبیعی تصور می‌شد. پس از ۲۸ مرداد این وابستگی ارتش به شخص شاه بیش از بیش فزونی یافت و آنقدر این ارتش وابسته و بدون ساختار فرماندهی مستقل بود که با بیماری پادشاه و بعد، خروج او از کشور ارتش بی‌سر و بی‌سرپرست ماند و این فاجعه موسوم به انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست. اگر ارتش ایران یک ارتش ملی و غیر وابسته بود نه تنها در برابر طغیان ۵۷ مقاومت می‌کرد و اجازه نمی‌داد تا یکصد سال تلاش برای پیشبرد و نوسازی کشور زیر پای نعلین آخوندی مضمحل شود بلکه جنگ ایران و عراق هم غیر ممکن بود و هیچ عاملی نمی‌توانست به شیوه‌ای که جمهوری‌اسلامی ارتش را نابود کرد عمل کند. دوراندیشی مصدق که می‌خواست پادشاهی مشروطه پایدار بماند و از هرگونه درگیری سیاسی و اجرایی در امان باشد متأسفانه هرگز از آن سوی معادله مورد قبول واقع نگردید و نتیجه‌اش فاجعه‌ای بود که ملت و مملکت را این چنین در قعر عقب افتادگی، فساد و تباهی فرو برد. امروز دو کشور دیگر مورد بحث ما یعنی ترکیه و مصر این رویارویی میان ارتش و اسلامگرایی را در مقابل دارند و آینده دموکراسی به نتیجه این مبارزه بستگی دارد. تا زمانی که این دو نیرو در برابر یکدیگر قرار گرفته اند و همدیگر را خنثی می کنند دموکراسی در این کشورها شانس موفقیت دارد. زمانی که یکی بر دیگری چیره شود و یا مانند ایران مذهب و ارتش به هم آمیخته شوند شانس دموکراسی و حصول آزادی برای مردم ناپدید می‌شود.

پاریس
‏پنجشنبه‏، ۲۰۱۳‏/۰۸‏/۲۲

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر