ماه اوت که بخش اعظم آن با مرداد ماه ایرانی همزمان است برای ملت ایران و تاریخ جهان ماهی تاریخی و پرحوادث بوده است. اهمیت این ماه در تاریخ کشورمان بسیار زیاد است. فرمان مشروطیت در روز پنجم ماه اوت هزار و نهصد و شش صادر شد. اشغال ایران از سوی قوای متفقین، روز بیست و چهارم ماه اوت و یا سوم شهریور هزار و سیصد و بیست به وقوع پیوست. “کودتای” بیست و هشت مرداد سی و دو و سقوط حکومت دکتر مصدق (نوزده اوت) و سرانجام فاجعه قتل ناجوانمردانه دکتر شاپور بختیار در روز ششم ماه اوت هزار و نهصد و نود و یک به وقوع پیوست. در حالیکه ماه اوت در بیشتر کشورها قرار است ماه آرامش و استراحت باشد، غالباً خلاف این انتظار به وقوع میپیوندد. جنگ اول جهانی در ماه اوت آغاز شد و بعدها مورخ سرشناس آمریکائی Barbara Tuchman، در سال هزار و نهصد و شصت و دو در کتاب “The Guns of August” که برنده جایزه “پولیتزر” در ادبیات شد، به بهترین وجه ممکن چهره کریه جنگ را معرفی کرد. جنگ دوم جهانی نیز در ماه اوت هزار و نهصد و سی و نه آغاز شد و شش سال به طول انجامید. نزدیکتر به ما، کودتای ضد گرباچف در شوروی سابق که به سقوط کمونیسم منجر شد، در روز هفده اوت سال هزار و نهصد و نود و یک رخ داد.
با این همه شاخصیت تاریخی برای جهان و به ویژه برای ما ایرانیها، ماه اوت برای فرانسویها به دلیل دیگری از سایر ماههای سال بسیار متفاوت است. این امر در پاریس بیشتر از دیگر شهرهای فرانسه ملموس است. در آخرین روزهای ماه ژوئیه، فرانسویها با هجوم به جادهها از شهر پاریس فرار میکنند. با این کوچ جمعی و قبیلهای پاریسیها، قیافه شهر پاریس به کلی عوض میشود. خیابانها مثل اینکه قرق شده باشد خلوتند. در جایگاههای توقف اتومبیلها که معمولاً در سایر فصول برای هر یکی از آنها چندین اتومبیل در انتظار نوبت دور میزنند، مگس پرواز نمیکند. بیشتر مغازههای غیر توریستی بستهاند. شهرداری پاریس هم در ماه اوت یعنی زمانی که تقاضا برای این توقفگاههای خیابانی تقریباً به صفر نزدیک میشود، با کمال سخاوت آنها را مجانی اعلام میکند. البته نه در همه جای پاریس.
مسیو دولانوئه شهردار سوسیالیست این شهر سعی بسیار دارد که مردم شهر را اعم از دست چپی و دست راستی راضی نگهدارد. یکی از کارهای ابداعی او ایجاد «پاری پلاژ» است؛ یعنی بستن یکی از دو جاده اتومبیل رو کنار رودخانه «سن» برای مدت یک ماه و اختصاص آن به کسانی که نتوانستهاند برای استفاده از دریا به جنوب، غرب و یا شمال فرانسه سفر کنند. البته کسی نمیتواند در رودخانه سن شنا کند چون میزان آلودگی آن بیش از حد تحمل است، ولی میتوان در کنار سن حمام آفتاب گرفت. زمانی که شیراک شهردار پاریس بود، قول داده بود پس از تعبیه فیلترهای لازم، روزی شخصاً در این رودخانه شنا کند. متاسفانه این وعده او همانند بسیاری از وعدههای سیاستمداران بسیار زود به فراموشی سپرده شد و دیگر کسی دلش به آلودگی غمانگیز رودخانه سن نمیسوزد. شهردار کنونی و تیم او با حضور اتومبیلهای شخصی در سطح شهر شدیداً مخالفند، از این رو هر روز به نوع تازهای زندگی را برای اتومبیل سوارانی که میخواهند در شهر جولان بدهند سخت میکند. مثلاً نصف سواره رو اغلب خیابانهای شهر را انحصاراً در اختیار اتوبوس و تاکسی نهاده است (ابتکاری که در دیگر شهرهای بزرگ هم به نوعی تقلید شده است). چند سال پیش ابداع دیگر آقای شهردار ایجاد دوچرخه آزاد یا «ولو لیبر» بود. امسال “اُتولیبر” را هم به آن افزوده است و شما میتوانید از اغلب گذرگاههای پاریس اتومبیلی را بردارید و پس از آنکه کارتان تمام شد در نقطه دیگری رها کنید، البته با پرداخت هزینه لازم. اگرچه نظائر این نوآوریها در دیگر شهرهای اروپا نیز وجود دارد، اما با در نظر گرفتن میزان آلودگی هوای پاریس و سنگینی ترافیک ایجاد این نوع وسائل بسیار ارزان نقلیه همه را خوشحال کرده است. ایستگاههای این اتومبیلها و دوچرخهها در اکثر خیابانهای پاریس ایجاد شده است و هر کس که عضواین شبکهها شده و یا دارای یک کارت اعتباری باشد، میتواند از آنها استفاده کند. در مورد دوچرخهها، برای مدت نیم ساعت اول مجانی حساب می شود و سپس برای هر نیم ساعت اضافی مبلغ نسبتاً ناچیزی باید پرداخت. این نوآوری نه تنها تا حدود زیادی نقل و انتقال افراد را در شهر سادهتر کرده بلکه از نظر حفظ سلامت محیط زیست و مبارزه با آلودگی هوا نیز بسیار مؤثر بوده است. البته در ماه اوت این اتومبیلها و دوچرخهها نیز زیاد مورد استفاده قرار نمیگیرند چون توریستها هنوز با چگونگی استفاده از آنها آشنا نیستند و با کوچه پس کوچههای پاریس نیز مأنوس نمیباشند. آخرین اقدام شهردار که داد و فریاد رانندگان اتومبیلهای شخصی را به عرش رسانده مجاز شناختن حرکت در جهت معکوس دوچرخه سوارها در خیابانهای یکطرفه است!
برای آنهائی که به علت مشغله یا به هر دلیل دیگر قادر به سفر نیستند، ماه اوت در پاریس بسیار ماه جالبی است. اگر از گرمای طاقتفرسای این ماه که امسال تا کنون از آن خبری نیست بگذریم، ماه اوت بهترین ماه برای زندگی در این شهر و یا دیدار از آن است. در واقع باید گفت پاریس بدون پاریسیها بهشت روی زمین است. نه دیگر مجبورید در خیابانها با ازدحام سواره و پیاده روبرو شوید و نه هوای آلوده شهر شلوغ را استشمام کنید.
گذشته از این مباحث، در ماه اوت بهتر میشود فکر کرد چون فشار کار بسیار کم است و در نتیجه بهترین زمان برای خواندن و فکر کردن در پاریس ماه اوت است. با به پایان نزدیکتر شدن این ماه، به تدریج آنهائی که نیمی از ماه ژوئیه را برای شروع تعطیلات انتخاب کرده بودند به پاریس بر میگردند و از هفته اول ماه سپتامبر با آغاز سال تحصیلی، زندگی در این شهر به حالت اولیه خود بازمیگردد. باز هم یک سال مردم کار میکنند به امید تابستان بعد و ماه اوت دیگر. این تسلسل کار و استراحت تا دوران بازنشستگی برای فرانسویها ادامه دارد. با نزدیکتر شدن دوران بازنشستگی که فرانسویها برخلاف آمریکائیها با اشتیاق به آن میاندیشند، نحوه زندگی عوض میشود. چون زندگی در پاریس به دلائل اقتصادی برای اکثر مردم بازنشسته امکانپذیر نیست، برای دوران بازنشستگی اغلب شهرهای کوچکتر و مناطق خوش آب و هواتر را انتخاب میکنند. این گذر از طفولیت به دوران کار و «وکانس» یا تعطیلات و سپس بازنشستگی و گوشهنشینی برای فرانسویها و احتمالاً اغلب مردم کشورهای پیشرفته یکسان است.
دستیابی به این زندگی آرام و قابل پیشبینی در فرانسه و دیگر کشورهای غربی، اگرچه در ظاهر تهی، تکراری و بیمحتوا جلوه میکند، اما در حقیقت ایدهآل بشر امروزی است. بشری که به دنیا آمدن را یک تصادف ولی مرگ را به عنوان یک واقعیت پذیرا شده است. بشری که چشم و گوشش تا حدود بسیار زیادی باز شده است و دیگر حاضر نیست دستخوش و بازیچه فریبکاران مذهبی و ایدئولوژیک شود. بشری که دیگر حاضر نیست در انتظار بهشت برای خودش و دیگران، جهنمهای گوناگون در این جهان برپا کند. بشری که فریب فدا کردن یک یا چندین نسل را برای ایجاد آرمانشهر (Utopia) نخواهد خورد و نمیخواهد و حاضر نیست آنچه را که به عقل سلیم او درست به نظر نمیرسد باور کند. رسیدن به این مرحله از رشد سیاسی و اجتماعی کار سادهای نیست. در واقع امروز بیش از نیمی از بشریت هنوز یا گرفتار اوهام و اراجیف دینفروشان و ایدئولوگهای خیالباف است یا آنقدر گرفتار تلاش برای زنده ماندن که فرصت فکر کردن ندارد.
آنهائی که به این مرحله از رشد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رسیدهاند تا فرصت فکر کردن درباره زندگی و مرگ را فارغ از افسانه پردازیهای مذهبی و ایدئولوژیک مورد مطالعه قرار دهند، امروز به زندگی انسانها در قرن بیست و یکم فکر میکنند. همان زندگی به ظاهر تکراری و ملالتبار مردم فرانسه یا دیگر کشورهای پیشرفته، و از خود میپرسند آیا این مردم راضی هستند؟ اگر چه هنوز کسی پاسخی قطعی برای این سؤال عرضه نکرده است ولی آنقدر روشن است که نه تنها این زندگی نسبت به همه انواع پیشنهادی دیگر ارجح است بلکه نباید انتظار داشت که پاسخی بسیار متفاوت از آنچه امروز میدانیم در راه باشد. آنچه در ماورای تلاش انسان در قرون متمادی درخشیده احتیاج مبرم بشر به آزادی است. شاید ما ایرانیها از بسیاری دیگر ملتها بیشتر به اینگونه مسائل پرداختهایم. فرهنگ ملی ما همیشه این سؤالهای بنیادی را درباره زندگی و مرگ و هدف زندگانی، زودتر و بیشتر از دیگران مطرح کرده است. شاید یکی از دلائل فراموش کردن و به کار نبستن معرفت سُنتی ایران فقر و عقبماندگی اقتصادی بوده است. امروز میبینیم که پس از آنکه مسأله فقر و تنگدستی تا حدودی در کشورهای غربی حل شده است، چگونه مردم این کشورها به همان نقطه از شعور و معرفت انسانی رسیدهاند که همانند بزرگان فرهنگ ایران ماهیت فانی زندگی را شناختهاند و چون به درستی نمیدانند از کجا آمدهاند و به کجا میروند، در کمال آسایش فکر، حال را چسبیدهاند و سعی میکنند تا زنده هستند از زندگی لذت برند.
این زندگی به ظاهر تکراری و معمولی مردم فرانسه و دیگر کشورهای پیشرفته را نمیتوان بیحاصل و بینتیجه تصور کرد. هر یک از این کشورها قرنها کوشیدهاند تا خود را از زنجیر تزویر رها سازند و بتوانند سرنوشت خود را در دست گیرند. این همان مسیری است که با وجود فرهنگ دیرینه کشورمان، ما هنوز در مراحل اولیه آن هستیم. تابستان امسال و به ویژه این ماه در ایران تابستانی غمانگیزتر از گذشته، زیر فشارحکومتی قرون وسطائی که حتی تعیین نوع پوشش مردم را از اختیارات خود میداند هموطنان ما گرفتار و اسیر باقی ماندهاند. باید به خاطر سپرد که همه آنهائی که امروز موفق شدهاند به عنوان افراد آزاد نحوۀ زندگانی خود را انتخاب کنند کم و بیش از همین مسیر گذشتهاند. سرنوشت ناگزیر بشر سرانجام دستیابی به آزادی فردی و حق انتخاب شیوه زندگی است اما حصول این سرنوشت نیازمند تلاش است. متاسفانه تلاش ما ایرانیها در این مسیر تا کنون به نتیجه مطلوب نرسیده است ولی این تلاش مثل ضرورت نفس کشیدن، به قول فرنگی مآبها تلاشی “اگزیستنشیال” است و تا رسیدن به هدف توقفپذیر نیست.
امسال هم مانند بسیاری سالهای دیگر در حالیکه مردم فرانسه و کشورهای غربی تابستان را در صفا و آرامش گذراندهاند، در دیگر کشورهای جهان به ویژه در منطقه ما، تلاش وقفهناپذیر برای دستیابی به آزادی و زندگانی شرافتمندانه کماکان ادامه دارد. در سوریه، در تونس، در روسیه، در مصر، در ایران و بسیاری کشورهای دیگر نسلی جوان بپا خاسته است که خواستار دستیابی به همان مواهب و آزادیهائی است که در پرتو آن غربیها توانستهاند زنجیرهای اسارت را بگسلند و بر سرنوشت و آینده خود حاکم شوند. پیروزی نسل جوان ایران در تلاش علیه فساد، جنایت و بنیادگرائی مذهبی در گرو مبارزات خستگی ناپذیر همین نسل است. چه بسا در ماه اوت آینده شاهد شادی و آزادی ملتمان باشیم.
چهارشنبه، ۲۰۱۳/۰۸/۱۴
پاریس