در این سی و چهار سال جمهوریاسلامی تجربه شد که برخی مفاهیم و رویدادها نه با آن نام و مشخصاتی که واقعا هستند، بلکه با اسامی مستعار و تحریف به افکار عمومی معرفی میشوند. در این میان، جنجالی که اخیرا بر سر تحریمها و لغو آن به راه افتاده، همراه با نامهنگاریهای هدایت شده از سوی لابیهای داخلی و خارجی محافظ رژیم، و رسمیت یافتن ریاست جمهوریاسلامی شیخ حسن روحانی دامنه گستردهتری یافته و هر یک از طرفین تلاش میکنند فعالیتهای یکدیگر را خنثی کنند بدون آنکه کسی به دنبال یک راه حل اساسی چه در خود رژیم و چه ورای آن باشد. مسئله اما روشنتر از آن است که بتوان چشم خود را با دستاویزهای عوام فریبانه بر آن بست.
واقعیتِ نخست
صدور قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای ریز و درشت که در پی آنها به اجرا در آمده و به تدریج دامنه گسترده یافتند، یک دلیل بیشتر ندارد و آن برنامه اتمیرژیم است که در طول تمام سالهایی که دولتهای مختلف در ایران بر سر کار بودند، با ابهام همراه بوده است.
جمهوریاسلامی تا کنون نتوانسته جامعه جهانی را متقاعد کند که اصرارش بر تولید انرژی هستهای برای مصارف صلح آمیز است. اثبات این موضوع که تا کنون از سوی کشورهای دیگر نیز صورت گرفته است، بسیار سادهتر از آن است که رژیم ایران بر سر آن جنجال میکند. اما مخفیکاریهای نخستین و سپس عدم همکاری شفاف با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و هم چنین گسترش برنامههای هستهای به صورت علنی و مخفی، همه در تناقض با ادعاهای صلح آمیز بودن اهداف اتمی رژیم قرار گرفت و کار را به صدور قطعنامههای سازمان ملل و تحریمها کشاند. این، آن واقعیتی است که کسانی که در باره افزایش فشار اقتصادی بر مردم به دلیل تحریمها سخن میگویند، باید به مخاطبان خود توضیح دهند. مسبب شرایط کنونی چه با تحریم و چه بدون تحریم، نظام جمهوریاسلامی و زمامدارانش هستند و تغییر مثبت این شرایط تنها با تغییر سیاستهای آنها و در نتیجه تغییرات بنیادین ممکن است.
واقعیت دیگر این است که تخریب وضعیت اقتصادی نه با تحریمها که تازه مدتی است از آنها میگذرد، بلکه با انقلاب اسلامیشروع شد. آن هم با همان سخن معروف «اقتصاد مال خر است» که درک و دانش آیتالله خمینی، رهبر انقلاب را در رابطه با دلایل اعتراضات مردمیو نقش اقتصاد در جهان امروز نشان میداد.
نگاهی به مستندات و روزنامههای آن دوران نشان میدهد که چگونه اقتصاد شکوفای ایران در دهه پنجاه خورشیدی بلافاصله پس از انقلاباسلامی و پیش از آنکه بتواند ادعای «اقتصاد اسلامی» را به بوته آزمایش بگذارد، به اقتصاد جنگی و انگلی (احتکار و دلالی) و سپس به انحصار و هدایت آن در دست خانوادههای مافیایی و اعوان و انصار رژیم انجامید و آنگاه به پای سودهای میلیاردی سپاه پاسداران قربانی شد.
امروز سخن گفتن از «تولید ملی» در ایران به همان اندازه مضحک است که بخواهیم از گسترش انواع و اقسام صنعت در کشور حرفی بزنیم. همان صنعتی که «مونتاژ» بودنش در دهه پنجاه مورد اعتراض مخالفان رژیم سابق قرار میگرفت. حال آنکه «مونتاژ» خود، صنعتی بود که همزمان با روند جهانی شدن میرفت تا بازار کار را زیر و رو کند و نه تنها محدودیت مکانی تولید را از میان بردارد بلکه مرزهای انحصار تولید یک کالا را در یک کشور نیز زیر پا بگذارد، تا جایی که اینک سالهاست شناخته شدهترین محصولات کشورهای صنعتی جهان، از اتومبیل و کامیپوتر و وسایل خانگی تا ماشینآلات صنعتی، از کفش و پوشاک تا نساجی و تغذیه، در یک زنجیره به هم پیوسته جهانی تولید میشوند. این روند بسیاری از کشورهای از نظر اقتصادی عقب افتاده یا عقب نگاه داشته شده را از جمله در آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین به آستانه کشورهای رشد یافته رساند.
ایران درست همزمان با این روند، به دلیل انقلاباسلامی، از رشد اقتصادی و توسعه سیاسی باز ماند و برخی کشورهای منطقه مانند افغانستان و عراق و پاکستان را نیز با خود به قهقرا کشاند. هرگز نباید فراموش کرد که بنیادگرایی اسلامی تنها به پشتوانه اسلامگرایانی که قدرت دولتی را در کشور استراتژیک و پهناوری مانند ایران غصب کرده بودند، میتوانست سایه شوم و ویرانگر خود را این گونه بر منطقه بگستراند و روند رشد خاورمیانه را متوقف کرده و دخالت مستقیم و نامستقیم «بیگانگان» را در آنجا گسترش دهد.
واقعیتِ آخر
حال اگر چنین رژیمی، با هر رییس جمهوری و با هر مجلسی که باشد، بخواهد بر آن برنامه اتمی پافشاری کند که وی را به مرحلهای خواهد رساند که هر گاه بخواهد بتواند دست به تولید تسلیحات اتمی بزند، خواه ناخواه با مخالفت جامعه جهانی روبرو خواهد شد.
این «جامعه جهانی» بر خلاف تبلیغات دروغ رژیم فقط «غرب» و یا به طور مشخص «آمریکا» نیست. جامعه جهانی از همان بغل گوش ایران با پاکستان و افغانستان و هند و ترکیه و عراق وعربستان و شیخ نشینهای خلیج شروع میشود و بعد تازه به اسراییل و کشورهای اروپایی و آنگاه آمریکا میرسد و البته شامل روسیه و چین هم میشود.
از سوی دیگر، هنوز رژیم ایران به هیچ تولید اتمیو به هیچ بمبی دست نیافته، ولی مسابقه تسلیحاتی در منطقه دقیقا به همین بهانه غوغا میکند. هیچ گاه پایگاههای نظامیغرب در منطقه و دور تا دور ایران به این اندازه گسترش نیافته و فعال نبوده است. و هیچ کس هرگز به اندازه جمهوریاسلامی به مثلا «دشمنان» خود و «بیگانگان» به این اندازه یاری نرسانده است که هم از فروش اسلحه و تجهیزات نظامی به همسایگان ایران و کسانی که از وجود جمهوریاسلامی احساس خطر میکنند، سودهای میلیاردی به جیب بزنند و هم منطقه را چنان میلیتاریزه کنند که دیگر از خسارات و پیامدهای احتمالی مانند جنگ افغانستان و عراق تا جایی که ممکن است خبری نباشد.
در عین حال، قطعنامههای شورای امنیت و تحریمها تنها بخشی از تمهیداتی هستند که «جامعه جهانی» که همسایگان ایران و هم چنین روسیه و چین نیز جزو آن هستند برای مهار سرکشیهای رژیم اسلامیست و غیرقابل پیشبینی ایران به کار بسته است. ولی هیچ کس از این سخن نمیگوید که حتا اگر تحریمها هم لغو شوند، که این کار تنها و تنها در صورت نوشیدن جام زهر توسط حکومت جمهوریاسلامی ممکن میشود، در نقشه تسلیحاتی و نظامی منطقه چه تغییری رخ خواهد داد؟! اسلحههایی که در اختیار رژیمهای منطقه برای مقابله با خطر جمهوریاسلامی قرار گرفته، هنگامیکه این خطر با وجود خود جمهوریاسلامی و یا بدون آن رفع شده باشد، چه خواهند شد؟! پایگاههای نظامی که مانند قارچ دور و بر ایران سر بر آوردهاند، به چه کار خواهند رفت؟!
این است که وقتی از سیاست بیمایه و تبلیغات جناحی و جار و جنجالهای کسانی که دل به آمدن شیخ حسن روحانی خوش کردهاند فراتر مینگریم، سرنوشت ایران را با تسلیحات اتمی و یا بدون آن، در یک جغرافیای نظامی مییابیم که متزلزلتر از آن است که بتوان آن را به لغو و یا ادامه «تحریمها» کاهش داد. جمهوریاسلامی اگر واقعا قصد تولید بمب اتمی نداشت، قطعنامه و تحریمی نیز در کار نمیبود! دلبستگان رژیم موظفاند این واقعیت را به مردم و مخاطبان خود توضیح دهند.
الان هم جمهوریاسلامی اگر واقعا قصد تولید بمب اتمی ندارد، و میخواهد که قطعنامههای شورای امنیت منتفی و تحریمها لغو شوند، هنوز و همچنان باید دنیا را نسبت به اهداف صلحآمیز خود قانع کند. اینکه چنین کاری از رژیمیکه با مردم خود ایران سر جنگ دارد و به طور استراتژیک علیه دولتهای منطقه و کشورهای قدرتمند توطئه و برنامهریزی میکند، چگونه ممکن است، پرسشی است که درباره پاسخ آن نیز باید قانع شد! وگرنه راه جلب اعتماد جامعه جهانی به برنامههای صلح آمیز اتمی بسیار ساده است: همکاری شفاف و مستدل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نهادهای مربوطه.
و حالا، تازه اگر هم چنین شود، اقتصاد ایران به وسیله غارت و چپاول خانوادههای مافیایی نظام از نظر ساختاری مفلوکتر از آن شده است که به آسانی و بدون تغییرات بنیادی بتوان آن را بازسازی کرد. این هم واقعیت دیگری است که دلبستگان رژیم که از آمدن شیخ حسن روحانی به جای محمود احمدینژاد ذوق میکنند، موظفاند به مردم توضیح دهند.