تدارکچی یا آپاراتچی؟

  در یکی دو هفته آینده سرانجام مراسم مضحک “تنفیذ” انجام خواهد گرفت و دکتر حسن فریدون متخلص به روحانی رسماً بر کرسی متزلزل ریاست جمهوری خواهد نشست. کلمه متزلزل را بکار بردم زیرا از قرار معلوم از هم اکنون کلوب “بادنجان دورقاب”در بیت رهبری مشغول توطئه و فتنه هستند که حتی آن اندک اختیاراتی را هم که برای “تدارکچی” باقی مانده است محدودتر کنند و بر دایره تحت تصرف بیت خامنه‌ای بیافزایند. بیچاره خاتمی تنها پس از هشت سال تو سری خوردن (یاد آوری ماجرای کتک خوردن عبدالله نوری وزیرکشور خاتمی در مجلس) و بی اعتبار شدن، به قول قدیمی‌ها “دوزاریش افتاد،” و اقرار به بی‌اختیاری و تدارکچی بودن کرد. اما این جناب دکتر فریدون چون خیلی بیش از خاتمی خودش را به عنوان یکی از از آپاراتچی‌های اصلی و کهنه کار رژیم می‌داند، می‌تواند برای “مقام معظم رهبری” دردسر بیشتری ایجاد کند. بنا بر این باید پرسید چرا او را آورده‌اند یا حتی اجازه داده‌اند که بیاید؟

اگر ایشان برای نجات رژیم آمده وظیفه محالی را متحمل شده است و آنچه مسلم است هنوز هیچ‌گونه آثاری از نور رستگاری در جبین این نظام به اصطلاح اسلامی هویدا نیست. شاید بتوان گفت که با شکست‌های پیاپی اسلام سیاسی در منطقه علم کردن روحانی برای نجات رژیم نوشداروی پس از مرگ سهراب باشد. حتی اگر ستاره اسلام سیاسی در منطقه در حال افول نبود باز هم نجات رژیم جمهوری اسلامی از محالات بود. این رژیم تحمیلی را هیچکس نخواهد توانست نجات دهد، بنیان این نظام بر ظلم، تباهی، تجاوز، قتل و جنایت بنا شده و هیچکس نخواهد توانست چنین گذشته‌ای را ترمیم کند. از این رو نه تنها حسن روحانی بلکه هیچ انسان و نیروی فوق انسانی هم نخواهد توانست در درازمدت ناجی رژیم جمهوری اسلامی شود. دیری نخواهد پائید که این رژیم به حکم تاریخ و به دست ملت ایران، به قول خودشان، به زباله‌دان تاریخ خواهد پیوست.

اگر قرار است روحانی روند سازش با غرب را هدایت کند یعنی با ارضاء خارجی‌ها موجب برداشتن تحریم‌ها شود، این برای اکثریت مردم ایران کمال مطلوب است اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که خامنه‌ای اجازه دهد اعتبار چنین ابتکاری نصیب او شود. از آنجا که هدف جمهوری اسلامی چه در دوران خمینی و چه در ایام خلافت خامنه‌ای انزوای کامل ایران بوده است، آنها این درس را از استادان روسی، کوبائی وکره شمالی خود آموخته‌اند که تحمیل یک نظام دیکتاتوری توتالیتر نیازمند انزوای بین‌المللی است. خامنه‌ای نیک می‌داند که او و سلفش بیش از سه دهه به برکت انزوای سیاسی، بیگانه ستیزی و به ویژه دشمنی و دشنام دادن به آمریکا و اسرائیل حکومت کرده و سرمایه و اعتبار یک ملت را به یغما برده‌اند، چرا امروز با تغییر روش دست به انتحار سیاسی بزند؟ به احتمال زیاد هدف از این در باغ سبز نشان دادن‌ها مثل همیشه وقت خریدن برای دستیابی به سلاح هسته ایست چون آنها پس از فاجعه سوریه به این نتیجه رسیده‌اند که از رهبران غربی کاری ساخته نیست. با این همه باز هم بعید به نظر می‌رسد که پرزیدنت روحانی و یا کس دیگری بتواند اینبار هم طرف را فریب دهد. شرایطی در دنیا به وجود آمده است که به دلیل رکود اقتصادی نیاز به نفت جنبه بحرانی ندارد. بازارهای نفت امروز به حالت اشباع رسیده است بنابراین غربی‌ها به راحتی می‌توانند فشار خود را بر اساس تحریم‌ها ادامه دهند. هم اکنون صحبت از این است که کنگره و سنای امریکا با تصویب قوانین تازه سعی کند کل صادرات نفت ایران را متوقف سازد. دلیلی برای آن‌ها وجود ندارد که با حرف و وعده و وعید حاضر باشند تحریم‌ها را تقلیل دهند، چه تحریم‌های سازمان ملل متحد و چه تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمریکا. از سوی دیگر اگر رژیم درها را باز کند و اجازه بازرسی کامل بدهد در آن موقع یکی از این دو اتفاق محتمل خواهد بود. یا رژیم تصمیم گرفته است دست از بلند پروازی‌های خود بردارد که در این صورت عملاً به یک شکست بزرگ سیاسی با هزینه‌ای کمر‌شکن اقرار کرده است و با اقرار به خلافگویی و پنهانکاری در گذشته با مشکلات تازه‌ای رودررو خواهد شد. از این رو مشکل به نظر می‌رسد که به زودی و به سهولت رژیم آماده شود به بازرسان بین‌المللی اجازه بازرسی بدون قید و شرط در ارتباط با معاهدات جمهوری اسلامی به سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای بدهد.

پاره‌ای عناصر خوش نیت اما ساده‌انگار بر این عقیده‌اند که حسن روحانی می‌تواند جامعه را از فساد و تباهی نجات دهد و حقوق اساسی ملت ایران را به مردم بازگرداند، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات را در ایران تأمین کند. آنها چنین استدلال میکنند که چون ایشان همه این سالها توانسته است در مقام‌های حساس و مهم خوش خدمتی کند و در تصفیه‌های موسمی “خودی-غیرخودی” رژیم حذف نشده است، پس خواهد توانست در این مهمترین ماموریتش نیز موفق شود. این تصور نیز یک خوشبینی غیر واقعی و امید واهی به نظر می‌رسد. آن‌هایی که امروز از این نظام سود می‌برند هرگز اجازه نخواهند داد کسی مانع سوء‌استفاده‌ها، رانت‌خواری‌ها و بهره‌کشی‌هایشان شود. وعده و وعید دادن کار ساده‌ای است.

زمانی که جناب روحانی می‌گوید در مسیر شفافیت قدم خواهیم گذاشت اگر در این گفتار صمیمیتی وجود داشته باشد معنی آن بررسی تمام معاملات مشکوکی است که چه در شرکت نفت، مخابرات و چه در سایر بخش‌های به اصطلاح خصوصی‌سازی میان دولت احمدی‌نژاد و سپاه پاسداران انجام شده است. آیا پاسدارها که شریک بلامنازع بیت رهبری هستند چنین تحولی را خواهند پذیرفت؟ در مورد اعتماد‌سازی که ایشان صحبت می‌کند، اعتماد‌سازی با حرف عملی نیست. اعتماد‌سازی نیازمند نشان دادن نتیجه و پیشرفت در برنامه‌ها است. رئیس جمهور منتخب، بر خلاف آنچه پاره‌ای خوش نیت می‌پندارند، از بطن این نظام بر خاسته است. شخص او و هوادارانش هرگز ادعائی جز این نداشته‌اند. او به تمام معنی کلمه یک آپاراتچی نظام جمهوری اسلامی است و نخواهد توانست در خارج از جعبه محدود و محفوظ این نظام فکر و عمل کند. گورباچف هم آپاراتچی بود، دست پرورده تشکیلات جهنمی کمینترن و حزب کمونیست شوروی بود. هدف او نیز نجات سیستم شوروی بود. اما میخائیل گرباچف در یک مورد از دکتر حسن فریدون روحانی بیشتر بود. او میدانست که سیستم توتالیتر شوروی پوسیده است. او نخست با “گلاتزنوتز”یعنی حقیقت‌یابی و حقیقت‌گوئی در باره آن سیستم آغاز کرد و سپس با اعلام پرسترویکا در پی باز سازی و اصلاح سیستم بود. او یک آپاراتچی سابق و اصلاح طلب صادق بود نه یک اپالوژیست و مجیزگوی یک سیستم سفاک، فاسد و متحجر.

پاریس: چهارشنبه ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۳

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر