«در ایران دولت تغییر کرده است نه نظام!»

الاهه بقراط

  از لحظه‌ای که نام شیخ حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری اسلامی گزینش شده اعلام شد، رسانه‌های وابسته به بیت رهبری و نهادهای نظامی و امنیتی و هم چنین افراد وابسته به رژیم، این ترجیع بند را تکرار می‌کنند که شیخ حسن روحانی نه تنها ربطی به اصلاح طلب‌ها ندارد بلکه در حلقه تنگ وفاداران به انقلاب اسلامی و نظام و رهبر قرار دارد، و البته درست هم می‌گویند. پشتیبانی بی‌درنگ و همه جانبه سران سپاه پاسداران و بسیج نیز برای تأکید بر همین تعلق بود.

ترقیِ معکوس

در عین حال، نگاهی به پیشنیه شیخ حسن روحانی نه تنها چیزی جز این را ثابت نمی‌کند بلکه هم خود اصلاح طلبان و هم اصولگرایان و ذوب شدگان در رهبری، از ماه‌ها پیش در بوق و کرنا اعلام کردند که اصلاح طلبان در این «انتخابات» جایی ندارند. «عارف» مکلایشان نیز با وجود تأیید شدن، به سود یک شیخ غیر اصلاح طلب که از نظر منافع طبقاتی، نماینده رانت خواران و ثروتمندان تازه به دوران رسیده جمهوری اسلامی و مافیای روحانی- نظامی نزدیک به رفسنجانی و خامنه‌ای است، کنار رفت.

شیخ‌ها (خامنه‌ای، رفسنجانی، خاتمی، روحانی، مصباح یزدی و دیگران) علیه کسانی که ظاهرا می‌خواستند زیر پای آنها را با شعارهای دو پهلوی «ایرانیت» و «قرائت تازه‌ای از اسلام» و «دوران روحانیت به سر رسیده» خالی کنند، با پشتیبانی بخش مهمی از نهادهای نظامی و امنیتی اعم از موازی و غیرموازی، در کنار یکدیگر قرار گرفتند.

تأکید من بر عنوان «شیخ» یک یادآوری وجدانی به آن کسانی است که هر بار تنفر خود را از «شاه و شیخ» اعلام می‌کنند ولی خودشان مانند کبک نمی‌بینند و یا به روی خودشان نمی‌آورند که تمام قد به زیر عبای «شیخ» و «شیوخ» خزیده‌اند، و فکر می‌کنند دیگران هم وا دادن آنها را در برابر «شیخ» نمی‌بینند. چه خوب گفت شاعر که:

از دست بوس، میلِ به پابوس کرده‌ای
خاک‌ات به سر، ترقی معکوس کرده‌ای!

در این خلسه سیاسی که گاه تا حد چندش‌آوری مبالغه‌آمیز می‌شود، علاوه بر رسانه‌های رژیم و کسانی که مرتب تلاش می‌کنند تا توقع رأی‌دهندگان را پایین‌ و پایین‌تر بیاورند، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس اسلامی نیز برای به خود آوردن آنانی که می‌خواهند ریاست جمهوری شیخ حسن روحانی را در جهت سیاست‌های خود تعبیر و تفسیر کنند، در یک گفتگو با سایت «بی باک» واقعیتی را اظهار داشت که در تیتر این مقاله می‌خوانید: «در ایران، دولت تغییر کرده است نه نظام!» این نماینده مجلس در همین جمله، ناخواسته، حقیقتی را نیز بر زبان آورده که معنایش آرزوی جامعه برای تغییرات بنیادین در شرایط کنونی است: این همه شادی و امید برای چیست؟ مگر نظام عوض شده است؟!

سایت «بی باک» می‌نویسد: «محمدعلی اسفنانی در واکنش به شادی بیش از حد دشمنان از روی کار آمدن یک غیراصولگرا گفت: در ایران دولت تغییر کرده است نه نظام و آنها به خود امید واهی ندهند.» وی هم چنین گفت: «کسانی که دولت فعلی [دولت احمدی نژاد] را به نفع دولت یازدهم تخریب می‌کنند متوجه باشند که دولت یازدهم عملا روی کار نیامده است و هنوز کسی نمی‌داند دولت آینده تمام آنچه را که وعده داده می‌تواند عمل کند یا نه و هیئت دولتی که قرار است معرفی شود مشخص نشده است، پس قضاوت زود است».

این نماینده مجلس اسلامی آنگاه تأکید کرد: «شخصیت آقای روحانی بر خلاف آنچه تصور می‌شود شخصیتی معتدل است. وی سوابق مبارزاتی برای پیروزی این انقلاب دارد لذا انتظار به جایی است که آقای روحانی از ارزش‌های انقلاب دفاع خواهد کرد.»

سخنان این عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس اسلامی، در واقع چکیده همه آن چیزهایی است که امروز دست درکاران رژیم و رسانه‌های آن درباره شیخ حسن روحانی و نقش وی می‌گویند و می‌نویسند تا مبادا کسی دوباره دچار توهم شود و انتظاراتی از وی داشته باشد که برای تحقق آنها باید پا روی نظام گذاشت و از آن گذشت. حتا بدنام‌ترین شیخ‌های جمهوری اسلامی مانند مصباح یزدی و علم‌الهدی و افراد مشابه نیز بر «معتدل» بودن روحانی تأکید می‌کنند و این «اعتدال» را در برابر «اصلاح طلبی» قرار می‌دهند. به این ترتیب، یک پروژه قدیمی، که دولت «سازندگی» و رفسنجانی مدعی آن بودند، این بار با نام «اعتدال» دوباره به میدان می‌آید.

تکرار در تاریخ اما مارپیچ است: درست است که به دور خود می‌چرخد، اما جهتِ آن رو به جلو و رو به آینده است. امید اصلی نه در این «انتخاب» و گزینش، بلکه در همین نکته و مارپیچ تاریخ نهفته است!

مصالح فرومایگان

در روند تنزلی تبدیل «دست بوسی» به «پا بوسی» و در روند رسیدن از «شاه» به «شیخ»، همواره یک حلقه تعیین کننده وجود دارد که کسانی که به جوّسازی درباره رویدادهای جمهوری اسلامی می‌پردازند، آن را آگاهانه یا ناآگاهانه نادیده می‌گیرند: ایدئولوژیِ راهنمای رژیم اسلامی در ایران.

در این فراموشی سیاسی، کارِ «مردم» چنان برجسته می‌شود که تو گویی نقش افراد و احزاب و گروه‌های سیاسی و هم چنین «روشنفکران» چیزی جز دنباله‌روی از این «مردم» نیست. البته «مردم» هم برای اینان فقط همان‌هایی هستند که ظاهرا با اینان همراهی می‌کنند. بر اساس این منطق، می‌بایست تصمیم مردمی را هم که با رأی و هلهله‌های شادی، هیتلر و موسولینی را در آلمان و ایتالیا روی کار آوردند و آنها را در صلح و جنگ حمایت کردند (فیلم‌های مستندش هست) ارج نهاده و از آن دنباله‌روی می‌شد! البته نمونه خاورمیانه‌ای نیز در مورد بیراهه‌هایی که «مردم» در پیش گرفتند، از جمهوری اسلامی در ایران و تا همین اخوان‌المسلمین در مصر و اردوغان در ترکیه کم نیست. اما آنچه سبب اغتشاش فکری می‌شود، این است که حذف و سرکوب بی امان نیروهای معترض و مخالف در ایران، حتا مرزهای عقل و توهم، روشنفکر و سیاست‌باز را نیز به شدت مخدوش کرده است.

نبود احزاب سیاسی که بتوانند از منافع اعضا و هواداران خویش و در نتیجه از منافع یک لایه اجتماعی معین دفاع کنند، بخشی از فعالان سیاسی و مدعیان فعالیت حزبی را در ایران به زیر عبای «شیخ» کشانده و در خارج از ایران آنها را به سیاهی لشکر همان «شیخ» تبدیل کرده است.

امروز اگر جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که با شعار «اعتدال» می‌تواند خود را به ویژه از شرایط اقتصادی فلاکت‌باری که به آن دچار آمده است، نجات دهد، عقلانیت به خرج داده که شیخ حسن روحانی را در توافق با شیوخ اصلاح طلب و اصولگرا بر جایگاه ریاست جمهوری اسلامی نشانده تا به عنوان «واسطه» و «کاتالیزور»، روند «تلطیف» و «تعادل» و در نتیجه «معامله» بر سر سیاست‌های کلان رژیم را که مسئولیت و اختیارش با «رهبر» و «شیخ بزرگ» است به پیش ببرد. البته به شرطی که واقعا قصد از توافق بر سر شیخ حسن روحانی همین باشد و شعار «اعتدال» با همین هدف مطرح شده باشد.

اما اگر جمهوری اسلامی بخواهد با شیخ حسن روحانی نیز همان بازی‌ها و نمایش پیشین را بر سر برنامه اتمی و حمایت از اغتشاش‌های تروریستی در منطقه و دیگر مناطق جهان دنبال کند، آنگاه باید فکری هم برای تقابلی که در این صورت ناگزیر خواهد شد، بکند. هر دو این روندها بستگی به توازن قوا درون خانواده بزرگ و مافیایی رژیم دارد. اینک که هنوز دوران دولت احمدی نژاد به پایان نرسیده و دولت شیخ حسن روحانی تشکیل نشده است، ظاهرا همه چیز در هماهنگی کامل بین افراطیون و معتدل‌ها (اصولگرایان و اصلاح‌طلب‌ها) قرار دارد. همه‌شان مشغول پشتیبانی از یکدیگر و اعلام همکاری با هم هستند. ولی آیا ماه عسل اینان نیز مانند دوران نامزدبازی‌شان در انتخابات «مهندسی»شده ریاست جمهوری اسلامی، با تفاهم و همکاری به پایان خواهد رسید و جمهوری اسلامی واقعا و عملا گام در عقلانیت سیاسی خواهد گذاشت؟! پاسخ به این پرسش را با بیتی از صائب تبریزی نه به عقلانیت ناپایدار و موهوم جمهوری اسلامی بلکه به عقل شما خوانندگان و همه آن مدعیانی می‌سپارم که هنوز نمی‌دانند سی و چهار سال است از دست بوسی «شاه» به پابوسی «شیخ» تنزل کرده‌اند:

عنان به دست فرومایگان مده زنهار
که در مصالح خود خرج می‌کنند تو را!

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر