هزینه آمریکا ستیزی خامنه‌ای

    عکس‌العمل بی‌سابقه و سریع خامنه‌ای به انفجار و بمب‌گذاری در ماراتن بوستون همراه با محکوم کردن مشروط آن برای پاره‌ای از مفسران سؤال انگیز بوده است. چطور شد این بار خامنه‌ای با چنین سرعت و شتابی پیش از دیگران و پیش از آنکه اطلاعات کافی در این مورد انتشار یافته باشد عجولانه به چنین اقدامی دست زد و در این اظهار تأسف، طبق معمول، ضمن تظاهر به محکوم کردن این حادثه، روضه کشتار “بیگناهان” در سوریه، عراق و افغانستان را هم تکرارکرد.

پس از خامنه‌ای عوامل دست نشانده او، مشتی آخوند دزد و مفتخوار، که به نام “ائمه جمعه جماعت” در سراسر کشور منصوب شده‌اند، همزمان و همصدا همان گفته‌های بی‌سروته خامنه‌ای را یکی پس از دیگری تکرار کردند. همدردی واقعی، همراه با صمیمیت و عزت کاری بود که جوانان ایرانی، شمع در دست، در شامگاه یازده سپتامبر دو هزار و یک با راه پیمایی آرام و ساده خود کردند و توجه و تحسین جهانیان را موجب شدند. مظاهر راستین همدردی ملت ایران با آسیب دیدگان و ملت آمریکا در آن حرکت طبیعی و انسانی منعکس بود و آن نوع تظاهرات با صحنه‌سازی‌های مضحک امثال خامنه‌ای زمین تا آسمان تفاوت دارد. اظهار تأسف آمیخته به تنفر و انزجار آقای خامنه‌ای دردی از دردهای مردم آمریکا را پس از این فاجعه انسانی التیام نمی‌بخشد و چه بسا که این پیشدستی نه برای اظهار تأسف انسان منشانه بلکه به دلیل ترس از متهم قرار گرفتن رژیم تروریستی تحت فرماندهی او بوده است.

تفاله تبلیغات “کا-گ-ب” در جنگ سرد

چگونه می‌توان از کسی که به فرمان او سال‌های سال است بر در و دیوار مملکت شعار مرگ بر آمریکا نوشته شده است و در خیابان‌های پایتختش مردم بر روی پرچم آمریکا لگد می‌کوبند، این نوع تظاهر به اصطلاح دوستانه را پذیرا بود؟ آیا خامنه‌ای از معنای شعار سخیف “مرگ بر آمریکا” بی‌اطلاع است؟ چگونه می‌توان به خود اجازه داد که از سوی ملت بزرگ و متمدن ایران این چنین وقیحانه به ملت و کشور دیگری اهانت شود؟ به ویژه به کشوری که هرگز نه با ایران سابقه خصومت داشته و نه مرتکب تجاوزی نسبت به حقوق ملت و آب و خاک ایران شده است. آقای خامنه‌ای شاید از خواندن و فهمیدن تاریخ ناتوان باشد، در غیر اینصورت او باید می‌دانست که دشمن تاریخی ایران روسیه است، چه در چهارچوب رژیم استعماری تزاری و یا سلطه‌طلبی استالینی تحت نقاب کمونیسم و یا اکنون که روسیه پوتینی ایران را بدتر از هر مستعمره‌ای مورد استثمار، جاسوسی و بهره‌برداری قرار داده است. آیا آقای خامنه‌ای نمی‌داند که دشمن تاریخی ایران همواره روس و انگلیس بوده‌اند نه آمریکا؟ چطور است که اکنون وزیر حکومت پوشالی آقای خامنه‌ای از هر فرصتی برای چاپلوسی و عذرخواهی نسبت به دولت فخیمه انگلستان برای بازگشایی سفارت خانه آن کشور در تهران استفاده می‌کند ولی آقای خامنه‌ای همچنان به آمریکای “جهانخوار، توسعه طلب، استعمارگر و متجاوز” در حال دشنام‌گویی و آرزوی مرگ کردن است؟ چرا حتی برای یکبار هم که شده است خامنه‌ای به مردم ایران نمی‌گوید آمریکا علیه منافع ملت ایران چه خیانتی، چه خطائی و چگونه تجاوزی مرتکب شده است که باید این چنین مورد کینه، عداوت، خشم و غضب ابدی قرار گیرد؟ آیا این حملات و جملات خصمانه خامنه‌ای بازمانده همان تفاله تبلیغات عوامل “کا-گ-ب” در دوران جنگ سرد نیست؟

آیا این آقای خامنه‌ای نیست که قادر نیست خود را از چارچوب فکری توده‌ای- کمونیستی دوران جنگ سرد نجات دهد و برای یکبار هم که شده است واقعیت‌های دنیای پس از سقوط کمونیسم و آزاد شدن کشورهای اروپای شرقی و تغییر مسیر دولت کمونیستی سابق چین را در محاسبات و موعظه‌های خود منظور دارد؟ تا چه حد ممکن است کسی گرفتار کند فکری و تعصبات غرض‌آلود دوران نوجوانی باشد که نتواند واقعیت‌های دنیای امروز را درک و لمس کند؟ چگونه می‌توان باور کرد که کسی امروز بر سرنوشت و مقدرات مردم ایران حکومت می‌کند که نتوانسته است از تحول عظیمی که طی پنجاه سال گذشته جامعه آمریکا را متحول کرده است بی‌خبر مانده باشد. آیا آقای خامنه‌ای نمی‌داند که امروز در رأس حکومت آمریکا و در کاخ سفیدِ ریاست جمهوری یک سیاه پوست نشسته است که تا پنجاه سال پیش حق ورود به دانشگاه‌های پاره‌ای از ایالات آمریکا را نداشت؟ چگونه می‌شود آسوده خوابید و فراموش کرد که سرنوشت یک کشور باستانی با هفتا دو پنج میلیون ایرانی غیور و شرافتمند امروز در دست کسی است که در زیر فشار رسوبات ایدئولوژیک قرن گذشته آنچنان کورکورانه اسیر و سرسپرده است که از درک روشنایی و درخشندگی جهان قرن بیست و یکم این چنین عاجز است.

مدل زندگانی با باجگیری و شرارت

آیا هرگز آقای خامنه‌ای و عوان و انصارش سعی کرده‌اند با یک حساب سرانگشتی هزینه این آمریکا‌ستیزی مستمر برای مردم ایران را محاسبه کنند؟ فاجعه آنقدر عمیق است که رژیم جمهوری‌اسلامی و به اصطلاح رهبر آن رفتار و اعمال سران حکومت عقب مانده و کمونیستی کره شمالی را سرلوحه رفتار خود قرار داده‌اند. بسی تاسف و شرمندگی برای هر ایرانی. تأسف نه تنها از اینکه چنین انتخابی معرف عدم شایستگی این جماعت برای حکومت در ایران معاصر است بلکه حتی بیشتر به خاطر کندی مسئولین رژیم تهران که از درک انگیزه واقعی ودلایل مانورها و رفتار فتنهآمیز کره شمالی عاجز مانده‌اند. اگر کره شمالی امروز این چنین عربده می‌کشد و دنیا و مافیها را مورد تهدید قرار می‌دهد دلیل آن روشن است. کره شمالی کشوری است فقیر با رژیمی وامانده که نمی‌خواهد قدرت از کنترل‌اش خارج شود. این صحنه‌سازی‌ها و شاخ و شانه کشیدن‌های کره شمالی فقط به خاطر باجگیری و اخاذی است. کره شمالی دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهد که یک لات چاقوکش سر گذر با ارعاب مردم بی‌گناه باج ستانی می‌کند. مطمئن باشید کره شمالی نه بمب اتم منفجر خواهد کرد و نه به کشور دیگری حمله خواهد برد زیرا می‌داند که چنین حماقتی به نابودیش خواهد انجامید. این همه سر و صدا به خاطر آن است که آمریکا و دیگر کشورهای غربی در محاسبه سود و زیان میان سرکوب این کشور و یا پرداخت باجی ناچیز باز برای مدتی سر و صدای این غائله را بخوابانند. بزودی خواهید دید که چگونه کره شمالی سر میز مذاکره خواهد نشست و با نمایندگان آمریکا و کشورهای غربی دست خواهد داد و پس از دریافت مقدار کافی باج سبیل برای چند سالی ساکت و آرام خواهد ماند.

ایران نیازمند توسل به چنین شیوه‌های باجگیری و اخاذی نیست. ملت ایران از چنان سرمایه هنگفت انسانی و مادی برخوردار است که اگر سرنوشتش در دست این جماعت نابکار، جنایت پیشه و فاسد نبود نیازی به تکدی؛ اخاذی و باجگیری نداشت. نگاه کنید به کشور همسایه ما ترکیه که بدون کوچکترین امکان مادی از نوع آنچه ایران برخوردار است چگونه توانسته است برای خود کسب اعتبار و و جهه بین‌المللی کند. در آن سوی جهان کشور اندونزی که آن هم از نظر منابع طبیعی به پای ایران نمی‌رسد و باید جمعیتی بیش از دو برابر جمعیت ایران را اداره کند، امروز اقتصادش به جایی رسیده که درآمد ملی آن کشور از یکهزار میلیارد دلار در سال گذشته است. اندونزی هم پس از ترکیه دومین کشور به اصطلاح اسلامی است که توانسته است در کنار امریکا و اروپا وارد کلوپ معتبر کشورهای گروه بیست شود. به جای آنکه از ترکیه یا اندونزی نسخه برداری کنند آقای خامنه‌ای و دستیارانش مسیر کره شمالی و بازی «رولت روسی» را انتخاب کرده‌اند.

تعجب در این است که تاکنون رهبران، مفسران، نویسندگان و سیاست مداران ایرانی این جنبه خطرناک سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی را نادیده انگاشته‌اند. شاید یکی از دلایل این سکوت مرگ آسا در برابر آمریکا ستیزی بی‌دلیل و منطق خامنه‌ای همان زمینه‌های سموم تبلیغات زمان جنگ سرد است که در اعماق فکر روشنفکر ایرانی آنچنان رسوب کرده است که ناخودآگاه خود را دشمن “آمریکای امپریالسیت” می‌داند. آیا زمان آن نرسیده است که در مورد سیاست خارجی با نظری باز و افقی به وسعت جهان قرن بیست و یکم و در چهارچوب منافع ملی دوست و دشمن را شناسایی کنیم و اجازه ندهیم افکار پوسیده، مسموم و فرسوده جمعی ایدئولوژی زده که شناختی از منافع واقعی ملت و نسل‌های آینده در سر ندارند این چنین با مقدرات یک ملت بزرگ قمار کنند؟

شاهین فاطمی

پاریس:چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر