bb سرانجام پس از هشت ماه “بگو و نشنو” درحین برگذاری کنفرانس امنیتی مونیخ، صالحی وزیرخارجه نظام برای از سرگیری مذاکرات با گروه (۱+۵) اظهار آمادگی کرد. انتخاب قزاقستان، با سرمای افسانهای چهل درجه زیر صفر در زمستان در “آستانه” که اخیراً به جای “آلماتی” پایتخت قزاقزستان شده است به خاطر گرم کردن فضای سرد روابط میان رژیم و اکثر کشورهای طرف مذاکره بوده است. رژیم در شرایطی به پای میز مذاکره کشانده میشود که در تضعیف شدهترین شرایط قرار دارد. قرار بود تحریمها بیاثر باشند تا “نسبت به سی و چهار سال قبل صد برابر قویتر باشیم” و طبق پیشبینی آیتالله خامنهای “در برابر تحریمها واکسینه شده باشیم”. “رهبر معظم” همچنین قول داده بود که تحریمها را دور میزند و تحریم کنندگان را ناکام میکنند.
بر پایه تجربیات اقتصادی دنیای امروز نمیتوان با محدود کردن گردش آزاد عوامل اقتصادی موافق بود. در دراز مدت تجارت آزاد مظهر و عامل اقتصاد آزاد است و رژیمهای دیکتاتوری را مضمحل میکند. اما در مورد تحریمها واقعیتی را باید در نظر گرفت. ماهیت تحریمهای مختلف با یکدیگر متفاوتند و در نتیجه اثرات آنها هم گوناگون خواهد بود. پارهای تحریمها زود گذرند و کمتر آسیب دراز مدت از خود بر جای میگذارند، در حالی که پارهای از آنها که آمریکاییها تحریم فلج کننده نامیدهاند خطرناک هستند. تحریمهایی که در گذشته انجام شده است بیشتر جنبه سمبولیک داشتهاند تا کارآیی. اما آنچه هم اکنون، و پس از به اجرا درآمدن تحریم خرید نفت و بستن راههای ارتباطی سیستم بانکی ایران با دنیا شاهد آن هستیم بسیار تاثیر گذار و در نوع خود بیسابقه است. این بار نه تنها واردات نفت و محصولات پتروشیمی از ایران منع شده است بلکه دامنه تحریمها تا مسدود کردن داراییهای بانک مرکزی، منع تجارت طلا، نقره، الماس و دیگر فلزات گرانبها با ایران و تحریم بانک مرکزی پیش رفته است. سلسله عملیاتی که این بار اروپاییها آغاز کردهاند شاهرگ اقتصاد نظام را هدف قرار داده است. در مرحله اول خرید نفت و فرآوردههای نفتی ایران برای کشورهای اروپائی را منع کردهاند و سپس در مرحله دوم با تحریم بانکهای ایرانی و به ویژه بانک مرکزی عملا پُلهای ارتباطی اقتصاد ایران را با کشورهای غربی مسدود کردهاند.
تحریم صدور نفت بسیار جدی است. البته پارهای از کشورها که در گذشته سعی کرده بودند تا از فشار این تحریمها بکاهند، امروز در حال حاضر به طور جدی دچار مشکل گشتهاند. به عنوان نمونه دولت هند به نقل از خبرگزاریها به پالایشگاههای آن کشور اجازه داده بود تا به خرید نفت ایران با استفاده از حمل و بیمه آن توسط شرکتهای ایرانی ادامه دهند. این در حالی است که خبرگزاری رویترز در دوشنبه سی بهمن گزارش داده است که بعد از اعمال دور جدید تحریمهای آمریکا، انتقال بخشی از پول نفت صادراتی ایران به هند با ارز یورو متوقف شده است و این کشور هم اکنون مجبور است تمام پول نفت ایران را با ارز روپیه پرداخت کند. چینیها هم در این زمینه تلاشهایی کردهاند. اما نباید فراموش کرد که چینیها پیش و بیش از همه چیز تاجرند و اهل داد و ستد، مثلاً در مذاکرات خود مدعی خواهند شد که ما از ایرانیان نفت قسطی و با تخفیف میخریم و به جای آن بُنجل تحویل میدهیم و در پاسخ به آنها گفته خواهد شد که ما سود گم شده شما را جبران خواهیم کرد. بسیار واضح است که چینیها از تمام امکانات به نفع خود استفاده خواهند کرد و دست آخر جمهوریاسلامی را به سود خود خواهند فروخت. معمولاً رهبران هر کشوری پیرو اصل حفاظت از منافع ملی کشورشان هستند و همه چیز و همه کس را، در صورت لزوم، فدای منافع ملی میکنند و اگر جز این کنند دوام دولتشان بسیار مستعجل خواهد بود. با وجود آنکه رژیم چین دمکراتیک و بر گزیده ملت نیست اما مجبور به پاسخگوئی است و ناچاربه حرکت در مسیر تأمین منافع ملی. در مورد هند هم وضعیت تقریباً مشابهی وجود دارد و روزی که کفه ترازو به دیگر سوی متمایل شود بیگمان هر دو کشور تغییر جهت خواهند داد. این تنها سران عقب مانده جمهوریاسلامی ایران هستند که از درک مسئولیت خود عاجزند.
سقوط ارزش پول ملی ونوسان نرخ ارز
همه پرداختها و دریافتها میان شهروندان حقیقی و حقوقی کشورهای گوناگون تنها از مسیر بانک مرکزی هر کشور انجام میگیرد. زمانی که بانک مرکزی ایران عملاً از جانب کشورهای معتبر غربی، ژاپن و کشورهائی که بخش اعظم سرمایه و پول در آنها گردش میکند تحریم شود، حتی اگر رژیم موفق به فروش اندکی نفت شود، به سختی قادر خواهد بود که بهای آن را دریافت کند. به عنوان نمونه ایران قادر نبود قریب پنج میلیارد دلار بهای نفت فروخته شده به هندوستان را دریافت کند، در ابتدا به علت ناتوانی در نقد کردن فروش نفت صحبت از خرید جنس از هندوستان به روپیه بود. به جای پنج میلیارد دلار، رژیم تهران امیدوار بود قسمتی از طلب خود را به ین ژاپن و طلا دریافت کند اما با محدودیت انتقال طلا در آخرین دور تحریمها آن پنجره نیز در حال مسدود شدن است. یکی از دلائل گران شدن سرسامآور دلار در بازارهای پولی ایران همین مسئله انسداد حسابهای بانک مرکزی و نرسیدن دلار به ایران است. مسلماً رشد بیرویه نقدینگی که در دوران حکومت احمدینژاد به قریب پانصد در صد رسیده است و تورم ناشی از آن را هم نباید فراموش کرد. همچنین از سوی دیگر با تحریم بانک مرکزی نقل و انتقال پول برای پرداخت هزینههای بینالمللی نیز گرفتار مشکلات زیاد خواهد شد. وقتی طهمورث مظاهری رئیس سابق بانک مرکزی ایران در فرودگاه دوسلدورف با چک سیصد ملیون بلیواری ونزوئلا در تله میافتد، عمق استیصال و ورشکستگی رژیم قابل پردهپوشی نیست. کشوری که بر اثر سی و چهار سال سوء مدیریت امروز تقریبا همه مایحتاج خود را “وارد” میکند، پس از اعمال تحریمهای فلج کننده چگونه قادر به انجام پرداختهای خود خواهد بود؟ به عبارت دیگر، دست و بال رژیم از هر نوع ارتباط تجاری با بخش اصلی اقتصاد جهانی کوتاه و کوتاهتر شده است. در عین حال نباید فراموش کنیم که بر خلاف امید و باور اکثریت قاطع ملت ایران، هدف از این فشارها تغییر رژیم و رهاندن ملت ایران از جور و ستم این غارتگران قرون وسطائی نیست. غربیها در پی پیش برد مقاصد خود و حفاظت از منافعشان هستند. در این مورد ما نباید گرفتار شک و تردید شویم. همانطور که غربیها نیز هرگز منکر این واقعیت نشدهاند. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بارها یادآور شده است که او خواستار تحریم بخش مالی ایران است تا تهران به پای میز مذاکره با غرب باز گردد. خانم کاترین اشتون عملاً بعد از اعلام توافق وزرای خارجه اتحادیه اروپا در مورد تحریم نفت و بانک مرکزی ایران گفته بود: “من میخواهم که نتیجه این فشارها به مذاکرات بینجامد. من میخواهم ببینم که ایران به میز مذاکره بازگشته و ایدههائی را که ما سال گذشته مطرح کردیم بررسی میکند.” حتی یک کلام از موارد نقض حقوق بشر در سخنان خانم اشتون مطرح نیست.
مواضع رژیم از همیشه ضعیفتراست
از سوی دیگر، با همه هارت و پورتهای تو خالی، مسئولین حکومتی نیز متوجه وخامت اوضاع و ورشکستگی خود شدهاند و سرانجام یکبار دیگر و بعد از سه دوره مذاکرات بیحاصل در ترکیه، عراق و روسیه در شرایطی قرار گرفتهاند که قدرت تصمیمگیری از آنها گرفته شده است. به عبارتی نه راه پیش دارند و نه راه پس. جمهوریاسلامی تلویحاً حاضر به عقبنشینی موضعی به امید کاستن از فشارهای اقتصادی شده است. اما همانگونه که دیده شد تحریمها نه تنها از شدتشان کاسته نشد بلکه با اضافه شدن بر آنها و جریمه مؤسسات خلافکار مانند بانک انگلیسی “چارتر استاندارد” که در پولشویی ارقام میلیاردی به رژیم اسلامی کمک میکرد، جدی بودن جامعه بینالمللی در برابر جمهوریاسلامی نمایانتر گشت. غربیها هم آنقدر طی این سالها فریب خوردهاند که مشکل به نظر میرسد این بار نیز با حرف راضی شوند. از این رو سران رژیم تهران که فعلاً سخت گرفتار نزاعهای میان-فرقهای خود هستند، دیر یا زود مجبور خواهند شد یکبار دیگر در تمام زمینههایی که به قول خودشان پیشروی کردهاند، عقبنشینی کنند. با انتخاب این گزینه، اگر هنوز اندک آبرویی برایشان مانده باشد، باید باقیمانده آن را هم هزینه کنند. رژیم خود را در تنگنایی گرفتار کرده است که انجام مذاکره واقعی و دستیابی به هر نوع توافقی با غرب برایش بسیار گران تمام خواهد شد. فراموش نباید کرد که حتی روزگاری که این حضرات لااقل در ظاهر در میان مردم از نوعی انسجام و پشتیبانی صوری برخوردار بودند، نتوانستند با غربیها بر سر موضوع جاهطلبی هستهای خود به توافق برسند، چه رسد به شرایط کنونی که رشته کارها بکلی از دستشان خارج شده است. بنابر این در چنین شرایطی حصول هرگونه توافق با غرب قابل تصور نیست. اما از سوی دیگر چارهای هم جز نوعی تسلیم و عقبنشینی برای رهبران جمهوریاسلامی باقی نمانده است. در واقع باید گفت که به علت اشتباهات بیشمار گذشته، و تغییر جو بینالمللی، امروز بیش از هر زمان دیگری رژیم بر سر دو راهی باخت-باخت قراردارد. احتمالاً با تشدید بحران اقتصادی در درون کشور، شدت گرفتن رقابتها و اختلافهای درونمرزی و قطع امید از سوریه، رژیم روسها یا چینیها را واسطه تجدید دور تازه مذاکره نموده است و چه بسا که سرانجام ناچار شود جام زهر دیگری را بیاشامد. صحبت از کنار آمدن روسها و چینیها با آمریکا بر سر افزودن فشار بر جمهوریاسلامی، برای آرامتر کردن اسرائیل، اگر به واقعیت گراید یک شکست بزرگ دیگر برای دیپلماسی وامانده نظام خواهد بود. این در حالیست که هرگونه تحرکی در ارتباط با سیاست خارجی، مواضع جناحهای مختلف را در داخل نظام تغییر خواهد داد. اگر احمدینژاد خواستار مذاکره شود، دارو دسته مقابل با او مخالفت خواهند کرد و اگر دارودسته خامنهای برای شروع مذاکرات پیش قدم شوند، مورد حمله هواداران دولت احمدینژاد قرار خواهند گرفت. بنابر این تحرک در جبهه خارجی اگر هم تا حدودی مسائل بینالمللی رژیم را موقتاً بهبود بخشد، مشکلات داخلی را دو چندان خواهد کرد.
این ملاحظات تنها بیانگر بخشی از درگیریها و تضادهای حکومت است. ولی فقیه و دیگر مهرههای نظام در جایگاههای خود در این آشفته بازاربیش از همیشه احساس خطر میکنند. بسیار مشخص است که دوران مشکلی برای رژیم در پیش است و اگر مخالفان نظام بتوانند از خود تحرکی نشان دهند، در مسیر نجات ایران و ایرانیان فرصتهای امید بخشی آماده بهرهبرداری خواهد بود. اما متأسفانه هنوز هیچ یک از گروههای اپوزیسیون شهامت لازم را برای محکوم کردن سیاست هستهای خانمانسوز رژیم از خود نشان ندادهاند.
شاهین فاطمی