محمد مصدق یکی از شخصیتهایی است که در تاریخ سیاست مدرن ایران جایگاه ویژهای دارد؛ با این حال تأمل در کنشسیاسی مصدق نه از دیدگاه تاریخ اندیشه، بلکه بیشتر در اقداماتی مورد توجه قرار گرفته است که او را در نمایندگی کنشیسیاسی و روزآمد نشانده و ایدههای ناسیونالیستی و تجددطلبانه محمد مصدق را در محاق برده است. به درستی محمد مصدق توانست بر پایه آموختههایش از دنیای مدرن و عصر مشروطیت، افکار ملیگرایانهای را رشد و بنیاد گذارد که در گذر زمان به جنبشی مطرح در سیاست و اندیشه ایرانی در زمانه ما تبدیل شود. اکنون پیروان محمد مصدق و مصدقیسم از طیف ملیگرایان سکولار تا اهل دیانت حاضر در سیاست ایران را در خود جای داده است و این گروهها و اشخاص بر اساس آموزههای محمد مصدق، اصول سازمانی و ایدههای سیاسی خود را در راه و روش مصدق مبتنی بر حفظ تمامیت سرزمینی ایران، ایجاد نظام سیاسی سکولار و دموکراتیک و… پدیدار میسازند؛ بیتردید تمامی مصدقیها، رکن اول کنش و اندیشه خویش را در گذار از جمهوریاسلامی و رهایی کشور از استبداد و غارت دینی قرار دادهاند. اشاره به این نکته اهمیت دارد که مراد من از مصدقیسم، چارچوبهای ایدئولوژیکی است که در گسترش اندیشههای ناسیونالیستی محمد مصدق و از سوی پیروان او در سیاست ایران، مورد توجه است و احزاب و اشخاص بر مبنای کنش مصدق و رشد آن به واقعیت امروزین، از دیگر اندیشهها و شخصیتهای سیاسی دوران مدرن تاریخ ایران متمایز میشوند. بنابراین در نوشتن از محمد مصدق و مصدقیسم، سنجش افکار و کنش مصدق و پیروان فعلی و پیشین او در سیاست ایران مدنظر است و راهگشایی به آموزه تاریخنگاری سنجشگرانه سیاست و اندیشه ایران معاصر در گفتگو و تفاهم بین الاذهانی واقع شده است. از این دیدگاه که به مساله محمد مصدق در تاریخ ایران معاصر بنگریم، استمرار افکار و کنشهای او در مصدقیسم، از اسطورهسازی طرفداران و اهریمنگرایی مخالفان محمد مصدق دوری جسته و نوشته و ایدهای خردمندانه از جایگاه محمد مصدق در تاریخ مدرن ایران ارائه خواهد شد. از این دیدگاه طرح دعوای مصدقیسم و پهلویسم در شرایط فعلی نیز به یکی از اختلافات فکری و فرعی تبدیل و از آفت و مانع اتحاد ملی برای نجات ایران از استبداد و غارت دینی و رسیدن به دموکراسی، کنار میرود.
با فرا رفتن از برخوردهای رمانتیک و مطرودانه به شخصیت تاریخی محمد مصدق و با بازسازی فرهنگ سیاسی ایران بر پایه دریافت دگردیسی اندیشه و زمانه سیاست، اقدام محمد مصدق در ملی کردن نفت ایران-یا به تعبیر درستش دولتی کردن- حکایت روحیه ملیگرایی به ارث رسیده از جنبش مشروطیت و خصوصن زمینههای حقوقی مدرنیته که مصدق تحصیل کرده آن است، بوده و متن و رویدادی دیگر میشود و به دور از اسطورهسازی، میتواند آن حادثه و شخص محمد مصدق به یکی از تجربههای ملی ایرانیان ارتقا یابد.
بدون شک اولویت سرنگونی جمهوریاسلامی همراه با نوسازی سیاست و فرهنگ ایرانی میسر است تا در ایران دموکراتیک آینده، با نهادینه کردن ایدئولوژیهای سیاسی گوناگون، تمرین دموکراسی را از نقطه مورد غفلت گرفته آن یعنی التزام و عمل به فکر و فرهنگ رواداری و دموکراتیک در احزاب و تشکلها به نظاره بشینیم.