بحث درباره تحریم ها همچنان ادامه دارد. اما آیا در واقع آنچه امروز بر مردم ایران تحمیل میشود تحریم است و یا تنبیه؟ ترجمه کلمه “Sanction” به فارسی را نمی دانم چرا به کلمه تحریم خلاصه کرده اند.
چون متقابلاً معنای تنبیه همانقدر برای این کلمه از نقطه نظر لغوی صحیح است که استفاده از معنای تحریم. کلمه ای که به بهترین وجه می توانست مترادف و گویای مقصود آنچه باشد که امروز به ملت ایران تحمیل میشود کلمه Boycott است. زمانی که شما از کسی جنس نمی خرید و یا به نوعی از معامله با آن مؤسسه یا کشور امتناع می ورزید کلمه Boycott بهتر مبین ماهیت این عمل است تا لفظ دیگری.
بحث ما در این مورد لغوی نیست بلکه به واقعیت باید گفت آنچه امروز بر ملت ایران، و نه حکومت، تحمیل میشود تنبیه است. تنبیه یک ملت و یک مملکت به دلیل آنچه مدعی هستند حکومت آن مملکت مرتکب شده است. چنین رفتاری در زمانی می توانست از معنا و مفهوم برخوردار باشد که ارتباطی ارگانیک میان آن مردم و حکومتشان وجود داشتنه باشد. در شرایطی که حکوت یک مملکت نماینده مردم آن کشور نیست و مردم در آمدن و رفتنتش سهمی ندارند این رابطه علت و معلولی به کلی بی معنا میشود. اگر مردم ایران در ادوار گوناگون انتخاباتی، از این حق برخوردار بودند که رضایت و یا عدم رضایت خود را آزادانه با آرای خود به ثبوت برسانند در آن صورت میشد مدعی شد که با اعمال فشار برروی مرد م رفتار یک حکومت تحت تأثیر قرارخواهد گرفت و یا اگر آن حکومت به خواسته های مردم بی اعتنا باشد مردم میتوانند آن حکومت را تغییر دهند.
معمای کار درانجاست که نمیتوان باور کرد که این همه دستگاه های عریض و طویل کشورهای بیگانه هنوز نفهمیده باشند که میان ملت ایران و حکومت جمهوری اسلامی هیچگونه رابطه طبیعی و انتخابی وجود ندارد. آیا خارجیها هنوز نفهمیده اند که آنچه در ایران به نام انتخابات از آن نام برده میشود و مدافعان سرسپرده حکومت در خارج از کشور لاف آن را می زنند به هیچ وجه انتخابات به معنای واقعی کلمه نیست. چگونه میتوان حکومتی را که همه احزاب سیاسی درآن غیر قانونی اعلام شده اند و بیش از هرکشوردیگری در جهان روزنامه نگار در زندان دارد و نخبگانش یا در زندان اند و یا در تبعید، طبیعی و منتخب مردم نامید؟ رابطه میان جمهوری اسلامی و مردم ایران را برای آنهایی که توانایی تجزیه و تحلیل نداشته باشند میتوان بایک تشبیه ساده توضیح داد. مثلاً باید به فرانسوی ها گفت جمهوری اسلامی همانقدر نماینده ملت ایران است که اشغالگران نازی در فرانسه از مردم این کشور الهام می گرفتند و یا خود را در برابر شهروندان فرانسوی مسئول احساس می کردند. نظام جمهوری اسلامی بیشتر با حکومت های دست نشانده در اروپای شرقی در دوران کمونیسم شباهت دارد تا رابطه منطقی ملت و دولت به معنای واقعی آن. تحریم و تنبیه ها مشکل گشا نیستند
با تداوم تحریم ها و تشدید آن ها مشکلی حل نخواهد شد. از سویی غربی ها در انتظار پاسخ مثبت حکومت نشسته اند، انتظاری که اگر عبث نباشد سر به درازا خواهد کشید و از سوی دیگر ناظران و مفسران بین المللی هرکدام بر حسب موضع و موقعیت خود در تناقض گویی های آشکار داد سخن میدهند. اقتصاد ایران پیچیده تر و متنوع ترازآن است که با این نوع تحریم ها به زانو درآید. اگر قرار باشد که قضاوت را بر آمار و ارقام بزک شده دولتی قرار دهیم به هیچ تنیجه منطقی نخواهیم رسید. از سویی دیگر جز ملاحظات” انکدوتال” و صوری مبنای دیگری هم برای سنجش آماری آثارتحریم ها وجود ندارد. آثار گرانی و بیکاری، فقر و درماندگی از سراپای کشور می بارد اما چگونه می شود نقش تأثیر تحریم ها را از دیگر بلا هایی که از بی لیاقتی و فساد این رژیم ناشی شده است تفکیک کرد ونتیجه گرفت که آیا تحریم ها در زندگانی روزمره مردم مؤثر بوده اند یا نه؟
اعمال انواع و اقسام تحریم ها علیه رژیم ایران احتمالاً دارای قدمتی به درازای عمر نظام کنونی است. نخستین تحریم سیاسی و اقتصادی در واکنش به اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات های آن کشور آغاز شد. در آن زمان، تنها ایالات متحده آمریکا بود که پس از این ماجرا با اعمال فشارهای اقتصادی رژیم را به خیال خود “تنبیه” کرد (لااقل در آن مورد ترجمه بهتر کلمه Sanction همان تنبیه است).
سال ها گذشت تا سرانجام شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز از دسامبر دوهزارو شش تا ژوئن دوهزارو هشت چهار بار به انحای گوناگون رژیم تهران را سرزنش کرد و حکم بر تنبیه و تحریم این کشور صادر کرد. هرچند این تحریم ها در مرحله نخستین جنبه نمایشی داشت اما هرچه زمان بیشتر پیش رفت بر شدت و فشار این فعالیت های سیاسی و اقتصادی افزوده شد. در حالیکه قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد تنها به تحریم فروش مواد اولیه در ارتباط با فن آوری علوم هسته ای محدود بود در قطعنامه های بعدی، همانند قطعنامه ۱۷۴۰ شورای امنیت یک قدم پیشتر رفت و هرگونه فروش تسلیحات به جمهوری اسلامی را منع کرد. مسدود کردن حساب های بانکی و دارایی های رژیم با این قطعنامه همزمان بود. با تصویب قطعنامه ۱۸۰۳ مباحث تازه ای مطرح شد و سوای محدودیت های پیشین از کشورهای عضو سازمان ملل خواسته شد تا افراد مرتبط با برنامه هسته ای ایران را تحت نظارت و کنترل شدید قرار دهند. همزمان با این فعالیت ها دامنه تحریم و تنبیه به پاره ای از بانک های جمهوری اسلامی کشیده شد و به کشورهای عضو شورای امنیت این اختیار داده شد تا در صورت لزوم بتوانند هواپیما ها و کشتی های مشکوک ایرانی را بازرسی کنند. آخرین قطعنامه شورای امنیت که به شماره ۱۹۲۹ در ژوئن سال ۲۰۱۰ تصویب شد با گسترش تحریم ها به برنامه موشکی ایران پاره ای از اموال پاسداران و فعالیت های کشتیرانی ایران را زیر سؤال برد و از کشورهای عضو خواست تا از هرگونه کمک به کشتی ها و هواپیماهای ایرانی خودداری کنند.
همه تحریم میکنند،سوئیس معامله!
تحریم های بین المللی صرفاً به قطعنامه های شورای امنیت منحصر نشده است بلکه دولت های آمریکا، ژاپن، فرانسه، استرالیا و پاره ای دیگر از کشورهای اروپایی و سرانجام اتحادیه اروپا دامنه این تحریم ها را گسترش دادند تا این که امروز به تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران رسیده ایم. در این میان یگانه استثنایی که باید متذکر شد رفتار دولت کنفدراسیون سوییس است که در مورد تحریم ها علیه جمهوری اسلامی همان شیوه ای را اتخاذ کرد که در مورد آلمان هیتلری به کار برده بود و به عنوان تنها کشوری که آماده بود تا با آن رژیم منحط روابط بازرگانی را ادامه دهد سود بسیاری نصیب خود کرد و در این مورد هم اگر حکومت سوییس موفق شود به رفتار خود ادامه دهد هدفش سود هنگفتی خواهد بود که نصیبش خواهد شد.
نباید از اینکه اعمال این سیاست های جهانی علیه جمهوری اسلامی بی نتیجه مانده است متعجب گشت. کمتر در تاریخ معاصر دیده شد است که این نوع تحریم ها به نتیجه مورد نظر رسیده باشد. در کوبا نیم قرن از تحریم نظام دیکتاتوری برادران کاسترو می گذرد، تحریم ها در مورد صدام حسین نیز نتوانست موفق شود و کره شمالی نیز با این همه تحریم کماکان در فقر و استیصال به سر میبرد اما سیاست خطرناک هسته ای خود را تغییر نداده است.
سؤالی که در نظر تداعی می شود دلیل تداوم این مسیر بی حاصل از سوی کشورهای غربی است. مسلماً اگر تداوم تحریم و آغاز جنگ یکی از دو گزینه باشد با آنکه این تحریم ها منجر به نتیجه ای نخواهد شد مضار این بی حاصلی به مراتب از آنچه درجنگ به وقوع خواهد پیوست بسیار کمتر است. حمله نظامی و جنگ بدون شک برای ایران و کشورهایی که به ایران حمله کنند فاجعه انگیز خواهد بود و به هر نحوممکن باید از آن اجتناب کرد. می پرسند اگر تحریم ها بی حاصل است و جنگ هم گزینه قابل قبولی نیست پس چه باید کرد؟ اگر منطقه و جهان نمی تواند با خطر سلاح هسته ای در دست آخوند های نادان و فتنه انگیز زندگی کند چه راه حلی دیگری برای پیشگیری از این سرانجام غیر قابل قبول وجود دارد؟ این شک و تردید دنیا درباره نظام جمهوری اسلامی با آنچه از سران نظام می شنوند هر روز تشدید میشود. شاید در تاریخ جهان کمتر بتوان نظیر آنچه در ایران از سوی سران و مسئولین روزانه اعلام میشود قرینه ای یافت. همین دیروز علی لاریجانی رئیس به اصطلاح مجلس کشور آرزوی نابودی اسراییل و آمریکا را کرد و گفت تا این دو کشور وجود دارند جهان روی صلح و آرامش نخواهد دید! نظیر اینگونه یاوه گویی ها در تاریخ یافت نمی شود. شاید آن ها این نوع سخنرانی های مبتذل و تحریک آمیز را برای مصرف داخلی عرضه می کنند ولی آیا نمی دانند که امروز دیگر خارج و داخل وجود ندارد و چند ثانیه پس از آنکه این لاطائلات را در فضا منعکس می کنند خبر آن در سراسر عالم مخابره شده است؟ اگر می دانند آیا از عواقب آن بیخبرندو یا تعمداً می خواهند دیگران را تحریک وتشویق به حمله و جنگ با ایران کنند؟
سوای تحریم و تنبیه های بی حاصل و جنگ خانمان سوز، یگانه گزینه ای که می تواند هم جهان را از شر این خطر واقعی برای صلح و امنیت منطقه آسوده کند و هم ملت ایران را نجات دهد همصدایی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران است. اگر امروز اتفاق و اتحادی که علیه نظام اسلامی در شرف تکوین است در جهت پشتیبانی از مبارزات ملت ایران به کار گرفته شود نه تنها تمام مشکلات جهان با جمهوری اسلامی به بهترین نحو و شیوه ای حل خواهد شد بلکه قریب هشتاد میلیون ایرانی نیز از چنگال یک نظام فاشیستی و قرون وسطایی نجات خواهند یافت. ملت ایران مانند دیگر ملل دنیا جز سعادت و رفاه برای خود هدف و منظوری در سر نمی پروراند، نه قصد تعرض و تجاوز به همسایگان را دارد و نه می خواهد در خارج از مرزهای خود در مجادله ها و مخاصمه های دیگران دخالت کند. برای همه ملت ها و کشورهای دنیا آرزوی صلح و موفقیت می کند اما اولویت را برای بهبود بخشیدن به مسائل ملی خود قائل است.
با پشتیبانی از مبارزات به حق مردم ایران نه تنها هرگونه تهدیدی علیه صلح و امنیت در منطقه و جهان ناپدید خواهد شد بلکه بازگشت پیشرفت و توسعه به کشور ایران به سود همسایگان ایران و جامعه بین المللی خواهد بود پاریس
چهار شنبه، ۲۰۱۲/۰۷/۱۱