در این هفته دو رویداد بین المللی که احتمالاً ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند گویای یک واقعیت هستند. در سیاست همانند جنگ و عشق، تشخیص زمان و اقدام به موقع از ضرورت بسیار بالا برخوردار است. در این موارد تشخیص صحیح زمان مناسب برای اقدام و شهامت و تهوردرعمل از مهمترین عوامل تعیین شکست و یا پیروزی است.
آن ها که امروز در مذاکرات محکوم به شکست مُسکو از روی استیصال به حداقل راضی شده اند وکسی به آنها اعتنا نمیکند، روزگاری می توانستند در بهترین شرایط با مخاطبین خود به توافق برسند. زمانی که هشت سال پیش، در مذاکرات پاریس، برروی اصل به رسمیت شناختن غنی سازی توافق حاصل شد ، رهبر جمهوری اسلامی نخواست تعهدات نمایندگانش را در مقابل این توافق محترم بشمارد. به احتمال زیاد رقابت های درون رژیم یکی از عوامل اصلی این اشتباه بود و نه بحث بر سر منافع ایران. در حقیقت زمانی که غربی ها در پاریس متقبل چنین تعهدی شدند بسیاری از ناظران و مفسران سیاسی معتقد بودند دیگر چنین فرصتی برای جمهوری اسلامی پیش نخواهد آمد.
اهمیت این پیشنهاد و توافق نیم بند میان جمهوری اسلامی و طرفین مقابل از اینروبود که می توانست بسیاری از مسائل و مصائبی را که طی چند سال گذشته نصیب ملت ایران شده است پیشگیری کند. بودند کسانی در غرب که در آنزمان از گُشاده دستی مذاکره کنندگان غربی به دلیل آنکه ماهیت آن توافقنامه را که با قطعنامه های شورای امنیت تناقض داشت انتقاد میکردند. از آنجا که هنوز جزئیات مذاکرات پشت پرده و مدارک محرمانه این نشست ها در دسترس نیست نمی توان تخمین زد که چرا در آن شرایط غربی ها تا آن حد روی خوش نشان دادند. به هر ترتیب یکبار دیگر غفلت نظام جمهوری اسلامی از درک اهمیت موضوع و بی اعتنایی رژیم به منافع ملت ایران باعث شد تاآن فرصت بزرگ از دست برود.
آنچه که ما امروز از لابه لای مذاکرات مسکو استنباط می کنیم دال بر سخت تر شدن مواضع گروه پنج به اضافه یک است. در واقع باید گفت که روسیه و چین چندان نقش مؤثری در این مذاکرات ندارند زیرا آنها هم به قطعنامه های علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت رأی مثبت داده اند. یکی دیگر از تفاوت های شرایط امروز مذاکره با آن روز تحمیل چند سال شرایط سخت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به ملت ایران است. این تحریم ها که در هر نفس سران نظام آن ها را بی تأثیر می خوانند آنچنان صدماتی به نحوه زندگی مردم و شالوده اقتصادی کشور زده است که جبران آن به سهولت امکان پذیر نخواهد بود. هتک حیثیت و آبروی ملت ایران، ایجاد مشکلات روزافزون برای اقتصاد و تجارت کشور و نقصان فرسایشی ارزش پول ملی تنها گوشه ای از عواقب این غفلت، لجاجت و به احتمال زیاد عدم شعور سیاسی نظام است. اکنون که آن ها ملتمسانه خواستار همان شرایطی هستند که در مذاکرات پاریس از تأیید نهایی آن سر باز زدند طرف مذاکره که خود را درموضعی بسیار قویتر احساس می کند خواستار امتیازات و تضمین های اطمینان بخشتری شده است. توافقی که در چنین شرایطی ایجاد شود، اگر چنین امکانی وجود داشته باشد، مسلماً به مراتب زیان بخش تر از توافقنامه های پیش نویس شده سال ها پیش خواهد بود.
شباهت صوری با اوضاع یونان
در یونان نیز وضع مشابهی در شرف تکوین است. روز یکشنبه گذشه اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات آن کشور تلویحاً به تقبل کامل شرایط اروپا رأی دادند. در نتیجه این انتخابات همان دو حزب سنتی یونان یعنی حزب دمکراسی ( محافظه کار) و حزب سوسیالیست با ایجاد یک ائتلاف شرایط اتحادیه اروپا را خواهند پذیرفت. رأی دهندگان یونانی امروز پس از تحمل ماه ها سختی به شرایطی تن در داده اند که بسیار از آنچه که در شش ماه یا یکسال پیش به آن ها پیشنهاد شده بود مشکلتر و پرهزینه ترخواهد بود.
با آنکه شباهت بسیاری میان این دو اشتباه وجود دارد، در عین حال یک تفاوت فاحش نیز بیش از همه چیز به چشم میخورد. در یونان دمکراسی حاکم است و در نظام های دمکراتیک مردم به سهولت می توانند در مورد اشتباهات احتمالی خود یا حکومتشان تجدید نظر کنند و منتخبین مردم ناچار از اطاعت خواسته های ملت هستند. این تفاوتی است بزرگ میان یونان وایران. در ایران نظام جمهوری اسلامی خود را نماینده خدا و نه ملت میداند. این تفاوت بسیار فاحش است و تبعات آن پر از زیان و مخاطره. رشدی که مردم یونان در انتخابات اخیر آن کشور از خود نشان دادند حاکی از آن است که اکثریت مردم یونان منافع ملی خود را در سازش با اروپا و حفظ موضع کشور خود در حوزه یورو تشخیص داده اند. یونانی ها به سرعت به این واقعیت پی بردند که اگر به پیام های گمراه کننده و عوام فریبانه احزاب چپ افراطی پاسخ مثبت دهند ناگزیر خواهند شد از حوزه پولی یورو خارج شوند و یونان ناچار خواهد شد با پول قدیمی خود ” دراگما” قروض سرشار خود را بپردازد. چنین تصمیمی به معنای تنزل پول یونان و یا به اصطلاح فنی “Devaluation” است. چنین بازگشتی به پول سابق، برای مدتی طولانی، جز فقر و فاقه ثمره دیگری به همراه نخواهد داشت. یونانی ها خیلی زود به تبعات چنین رویدادی توجه کردند وتقریبا یکصد وهشتاد درجه تغییرموضع دادند. اگر یونان به احزاب چپ میانه و محافظه کار رأی نمیداد و از سر عناد، با اروپا رودررو میشد سال های سال طول می کشید تا بتواند شرایط زندگی رادر آن کشور قابل تحمل کند. اگرچه در درازمدت این امکان وجود داشت که اوضاع بهبودی یابد و حتی هنوز این امکان وجود دارد که یونان نتواند به تعهدات خود جامه عمل بپوشاند و در درازمدت ناچار به خروج از اتحادیه اروپا شود اما بسیار تفاوت وجود دارد میان شرایط اجتناب ناپذیر با یک انتخاب اصولی و برنامه ریزی شده و چشم بسته و کورکورانه تسلیم لجاجت و خودسری شدن.از آنجا که یونان یک کشور دمکراتیک است و دولت خدمتگزار ملت، رشد و فهم جامعه سرانجام بر احساسات و تبلیغات افراطی پیروز شد. با این همه شاید در این مورد هم این نوشداروی دیرهنگام نتواند یونان راکاملاً از مهلکه نجات دهد.
اما آنچه جمهوری اسلامی در آینده و در رویارویی با کشورهای غربی نشان خواهد داد سرانجام ضعف و عقب نشینی بی برنامه و نقشه خواهد بود زیرا حکومت اسلامی منبعث و برگزیده ملت ایران نیست و از اینرو نمی تواند نه از پشتیبانی ملی برخوردار باشد ونه باآرای واقعی ملت مجبور به تغییر مسیر شود. برعکس در یونان با آنکه تا کنون فرصت های طلایی بسیاری بر اثر عوامفریبی و فریبکاری احزاب تندروی درآن کشور فنا شده است اما هنوز این امکان وجود دارد که با اندکی خوش شانسی یونان بتواند خود را از این مهلکه نجات دهد.
به مصداق واقعی، آنچه نصیب است نه کم میدهند-اگر نستانی به ستم می دهند، درس بزرگی که از این دو تجربه حاصل می شود را نباید فراموش کرد. باید به خاطر سپرد که حکومت های برگزیده مردم که خود را در برابر ملت مسؤول احساس میکنند در درازمدت از امکان اصلاح و ترمیم اشتباهات برخوردارند. برعکس در جوامعی همانند اوضاع امروزی میهن ما که مشتی متجاوز، فاسد و بیخبر از واقعیات جهانی زمام امور را به دست گرفته اند و مردم در حقیقت هیچکاره هستند، سرانجام کار جز تباهی و ذلت و عقب ماندگی ثمره دیگری به ارمغان نخواهد آورد. در مورد یونان از آنجا که حکومت یونان خدمتگزار ملت است امکان اصلاح اشتباهات گذشته بسیار زیاد است اما در جمهوری اسلامی که همه چیز به حساب می آید به جز اراده و منویات آزادانه ملت ایران، نباید انتظاری جز زیان، تباهی، شکست و فاجعه در سر پر وراند.
چهار شنبه، ۲۰۱۲/۰۶/۲۰
پاریس