پیرو حوادث اخیر درکشورهای خاورمیانه و شمال افریقا یکبار دیگر مبحث ناسازگاری اسلام سنتی با دمکراسی مطرح شده است. از آنجا که برای ما ایرانیها تجارب تلخ سه دهه گذشته مسیر تاریخمان را تغیرداده است، پیگیری این مبحث از اهمیت ویژه ای برخور دارست. ازاینروامیدواریم بتوانیم در این ستون با طرح این مبحث پاره ای ازنقطه نظرهای رایج رامطرح کنیم. در این شماره به عنوان مقدمه این بررسی باخلاصه ای از نقطه نظرهای پروفسور برنارد لوئیس که در این هفته در روزنامه وال استریت جورنال انتشار یافته است آغاز میکنیم. این مصاحبه در دانشگاه پرینستون انجام گرفته است..
کار از کجا از خراب شد ؟ این عنوان جنجالی کتاب تاریخ دان سرشناس نود و پنج ساله، برنارد لوئیس (Bernard Lewis) در مورد اُفول دنیای اسلام است. این کتاب درزمان حملات تروریستی یازدهم سپتامبر دو هزارویک در دست چاپ بود. برنارد لوئیس می گوید: من فکر می کنم که حکومت های خودکامه دیر یا زود محکوم به فنا هستند. سوأل اصلی این است که چه جایگزین آنها خواهد شد. ما شانس بسیاربیشتری داریم برای استقرار آنچه من در مورد آن لغت دمکراسی را با تردید استفاده می کنم و آن ساخت جامعه ای است که باز باشد و در آن تسامح وجود داشته باشد به طوری که با نهاد های موجود در سنت های آن جامعه هم مطابقت داشته باشد. چرا ما باید از آنها انتظار داشته باشیم که سیستم غربی را پیاده کنند؟ و چرا ما باید فکر کنیم که چنین سیستمی قابل اجرا خواهد بود.
آقای لوئیس، به آلمان در سال ۱۹۱۸ اشاره می کند. بعد از جنگ جهانی اول متفقین پیروزمند سعی کردند که یک سیستم پارلمانی را در آلمانی که سُنت سیاسی دیگری داشت تحمیل کنند و نتیجه آن شد که هیتلر به قدرت رسید. هیتلر با انتخابات آزاد و عادلانه به روی کار آمد. این اظهارات را آقای لوئیس که خود به عنوان سربازی در ارتش انگلیس با آلمان نازی جنگیده بود به زبان می آورد. نتیجه انتخابات آزاد میتواند حکومتهای غیر دمکراتیک باشد. برای ذکر نمونه معاصر چنین پدیده ای می توان به انتخابات ۲۰۰۶ و پیروزی حماس در مناطق خودگردان فلسطینی در غزه اشاره کرد.
اصرار بر انتخابات به شیوه پارلمانی تَوهم خطرناکی است و این به آن معنی نیست که دی.اِن.اِی (DNA) فرهنگی مسلمانان با شیوه های دمکراتیک ناهمساز و مغایر است. برعکس، فرهنگ و تمدن اسلامی به روشنی مخالف خودکامگی و حکومت غیر مسئول است . شیوه انتخابات غربی کامل نیست. دمکراسی حتی در غرب نیز موفقیتش با ضعف هایی توأم بوده است. در فرانسه، جایی که ادعا می شود دمکراسی در آنجا اختراع شده است، جمهوری پنجم را تجربه می کنند و خدا می داند چند جمهوری دیگر خواهد رفت و خواهد آمد.
آقای لوئیس با خنده می گوید به زعم من نباید فکر کنیم که سیستم انگلیسی-آمریکایی دموکراسی نسخه ای است که می تواند در تمام دنیا کارآمد بوده و سیستم ایده آل جهانی باشد. در عوض مسلمانان نه تنها باید این فرصت را داشته باشند که راه خود را پیدا کنند و در آن راه گام بردارند بلکه باید در این مورد تشویق و کمک شوند. آقای لوئیس به نامه ای اشاره می کند که سفیر فرانسه در استانبول، درست قبل از انقلاب فرانسه نوشته بود. دولت فرانسه از اینکه سفیر وقت زیادی را صرف بعضی مذاکرات کرده بود از خود بی صبری نشان می داده است، برای همین سفیردر نامه ای به مافوق خود در فرانسه چنین نوشته است: ” اینجا مانند فرانسه نیست که پادشاه به تنهائی تصمیم گیرنده باشد و چنان کند که می خواهد، در اینجا سلطان باید با دیگران مشورت کند.” در تاریخ خاورمیانه ، مشورت کلمه کلیدی است و در مُتون کلاسیک بارها و با رها تکرار شده و تکیه برآن به زمان پیامبر بر می گردد.
رهبران سیاسی در عمل باید با صنف ها و اقشار گوناگون جامعه مانند صنف تجار، صنعت کاران، دبیران، مالکین معامله و بده بستانی انجام می دادند. هر کدام از این صنف ها رؤسای خودشان را انتخاب می کردند. رهبران جامعه،و حتی سلاطین عثمانی موظف بودند که با این گروه ها و اقشار مختلف در تصمیم گیری مشورت کنند.
آمریکایی ها معمولا ً آزادی را به عنوان محدود بودن دولت تبیین و تعریف می کنند. برای کلمه “Freedom” در زبان عربی معادل اقتدار وجود ندارد. آزادی، حُریت به معنای نفی بَرده بودن است. آزادی واژه ای حقوقی و اجتماعی بود و نه سیاسی. از آن به عنوان واژه ای برای نشان دادن درجه و پایه سیاسی استفاده نمی شد. واژه ای که نزدیکترین قرابت را با مفهوم آزادی به معنای غربی آن دارد کلمه عَدل به معنای “Justice” است. در فرهنگ اسلامی عدالت میزان خوب بودن و نیک بودن دولت است. اما با توجه به شعار های مردم در هفته پیش در میدان مسجد “اُمیّد” در سوریه که فریاد آزادی آزادی سر داده بودند این واژه اگر چه شاید نه به معنای دقیق آن، اما به هرحال راه خود را به اذهان مردم این سرزمین پیدا کرده است.
آقای لوئیس می گوید که خطای تجدد این بود که قدرت دولت را افزایش داد و به گونه ای نیرو هائی را که میان دولت و مردم قرار داشتند و قدرت حاکمه را محدود می کردند را یا تقلیل داد و یا از بین برد. چنین پدیده ای به مُبارک ها و اَسد ها در خاورمیانه توانایی آن را بخشید تا با استفاده از ابزارارتباطی، تسلیحاتی و اطلاعاتی مُدرن قدرت خود را تحکیم نمایند. چنین خودکامگانی به قدرتی بسیار فراتر از قدرت سلطان ها دست یافتند.
آقای لوئیس می گوید تونس تا آنجا که من می دانم تنها کشور مسلمانی است که آموزش اجباری برای دختران از دورهء ابتدایی به بعد در آن وجود دارد و زنان در تمام سطوح حرفه ای اشتغال دارند. به زعم من بزرگترین نقص اسلام و دلیل عقب افتادگی جوامع اسلامی گونه ای برخورد ناسالم با زنان است. به گفته آقای لوئیس وجود خانواده های سرکوبگر راه را برای پیدایش دولت های سرکوبگر هموار می کند. کودکی را در نظر بگیرید که دریک خانواده که در آن مادر هیچگونه حقوقی ندارد و مورد ظلم قرار دارد بزرگ می شود. چنین تجربه ای برای این کودک او را برای نوعی زندگی از نوع خودکامه در آینده اش آماده می کند و این پایه های یک جامعه خودکامه را رقم می زند.
آنچه در مصر می گذرد نمونهء پیچیده تری را عرضه می کند. در همین گیر و دار معترضین و جوانان لیبرال که انقلاب را در میدان تحریررهبری کردند از سوی مجموعهء ارتش و اخوان المسلمین به حاشیه رانده خواهند شد. انتخابات شتابزده ای که در سپتامبر برگزار می شود امکان دارد اخوان المسلمین را به قدرت برساند. آقای لوئیس هشدار می دهد که چنین واقعه ای بسیار خطرناک خواهد بود. ما نباید هیچگونه شُبهه و توهمی درمورد اخوان المسلمین و اینکه چه هستند و چه می خواهند داشته باشیم وحال آنکه نوشتهء مفسرین غربی سرشار از چنین توهماتی است . ببینید مفسرین غربی چگونه با شیخ یوسف قَراداوی روحانی بسیار محبوب که گفته است هیتلر حساب یهودی ها را خوب رسید و هلوکاست مجازاتی بود که خدا بر یهودی ها نازل کرد بر خورد می کنند. اما بعد از سخنانی که شیخ قَراداوی (Sheikh Yusuf Qaradawi) در مقابل یک میلیون از هوادارانش بعد از برکناری مُبارک ایراد کرد، خبرنگار نیویورک تایمز دیوید پاتریک (David D. Kirkpatrik) نوشت این روحانی در سخنانش بر مفاهیم دموکراسی و کثرت گرائی که مدت هاست در نوشته ها و خطابه هایش بر آن تأکید می ورزد، اصرار ورزید. او اضافه کرد که پژوهشگرانی که آثار شیخ قراداوی را مطالعه کرده اند میگویند که او دیرگاهیست که مفاهیم کثرت گرائی، چند حزبی و دموکراسی مدنی را از دیدگاه قوانین اسلامی مورد بحث قرار داده است.
حوادث ایران را به خاطر آورید
من درپرینستون (Princeton) بودم و باید اذعان کنم که اسم خُمینی را تا آن روز نشنیده بودم. بلافاصله به کتابخانه دانشگاه رفتم و دنبال اثری از خمینی گشتم و البته پیدایش کردم. کتاب کوچکی بود به نام دولت اسلامی که البته هم اکنون به نام “نبرد من” خمینی شناخته می شود و به زبان فارسی و عربی دردسترس می باشد. بزودی بر من روشن شد که خمینی چه جور آدمی است و اهدافی که دارد چیست. و تمام آن حرف ها در مورد اینکه خمینی قدمی به جلو بر می دارد و حرکتی به سوی آزادی بیشتر، خُزعبلاتی بیشتر نبود.
من سعی کردم این را به مردم این جا بفهمانم، نیویورک تایمز اعتراض کرد. آنها گفتند ما فکر نمی کنیم خوانندگانها تمایلی به خواندن چنین مطالبی داشته باشند. اما ما موفق شدیم روزنامه واشینگتن پُست (Washington Post) را به نوشتن مقاله ای و نقل قولی از این کتاب ترغیب کنیم. سازمان سیا (CIA) آنها را احضار و تقبیح کرد. در نهایت این خمینی بود که آنچه را که به دنبال آن بود خود به جهانیان فهماند.
اما امروز تداوم مکتب خمینی در تهران و رژیم وابسته به او مورد تهدید قرار دارد و منفور است.مخالفین رژیم تهران دو دسته اند. یک دسته مخالفین داخل رژیم هستند و دیگر مخالفین ضد رژیم و من فکر میکنم دیر یا زود رژیم تهران سرنگون خواهد شد و گزینه ای دمکراتیک تر و آزاد تر ابراز وجود خواهد کرد. بیشتر ایرانیان میهن پرست بر ضد رژیمند و احساس می کنند که این رژیم حیثیت و احترام کشورشان را جریحه دار کرده است و البته درست فکر می کنند. ایرانیان با دید حقارت به رژیم اسلامی نگاه می کنند و این به نظر آقای “لوئیس” بهترین دلیل برای عدم استفاده از نیروی نظامی بر ضد حکومت ایران است. حمله نظامی هدیه ای خواهد بود برای رژیم اسلامی و بسیج نیرو های میهن پرست، هدیه ای که رژیم در حال حاضراز آن بی بهره است.
سیاست درست در قبال ایران آن خواهد بود که به نهضت سبز بها داده شود و باید حساب رژیم را از مردم جدا کرد. وقتی پرزیدنت اوباما به ریاست جمهوری رسید پیام درودی برای رژیم فرستاد که البته بهتر بود این پیام را برای مردم ایران می فرستاد. در طول جنگ سرد ایالات متحده و جماهیر شوروی هردو سلاح اتمی داشتند و هردو طرف می دانستند که غیر محتمل است که طرف دیگر از این سلاح استفاده کند. به خاطر آنچه در آن زمان MAD (Mutually Assured Distruction) یا اضمحلال محتوم هردو طرف شناخته می شد. MAD به این معنا بود که هریک از دو طرف می دانستند که در صورت استفاده از سلاح اتمی طرف دیگر مقابله به مثل کرده و اضمحلال دو طرفه خواهد بود. به همین دلیل در طول جنگ سرد، حتی در بدترین دقایق آن، احتمال خطر استفاده از سلاح اتمی بسیار کم بود.
اما مُلایان مذهبی اند، با طرز تفکر آخر زمانی. در اسلام مانند مسیحیت و یهودیت یک سناریوی آخر زمانی وجود دارد و آنها فکر می کنند که این سناریو شروع شده و در حال شکل گیری است بنابراین فرایافت اضمحلال محتوم هردو طرف نه تنها عاملی بازدارنده نخواهد بود بلکه عاملی است ترغیب کننده و یا تشویق کننده.
در ترکیه حرکتی به سوی هرچه بیشتر اسلامی شدن در حال شکل گیری است. چنین طرحی هدف دولت است و خیلی ماهرانه در بخش بخش جامعه ترکیه مانند اقتصاد، تجارت، دانشگاه ها و رسانه ها دارد پیاده می شود و هم اکنون قوهء قضایی را که در گذشته دِژی برای محافظت از جمهوری بود دارد از آن خود میکند. به زعم آقای لوئیس ده سال دیگر ترکیه و ایران جای خود را عوض خواهند کرد. آقای لوئیس در مورد قیام های اخیر درکشورهای خاورمیانه می گوید که این پدیده چالش بزرگی است، چون فاقد یک مرکز سیاسی و یا هویت قومی است، هم عرب است هم ایرانی هم تُرک و دیگر اقوام واز پشتیبانی تمام ملیت هایی که پیام آن را باور دارند برخوردار است و این بسیار مهم است.
من فکر می کنم مبارزه تا زمانی که آنها به اهدافشان دست یابند و یا از اهدافشان دست بردارند ادامه خواهد داشت. در حال حاضرهر دو شق این معادله امکان پذیر است.
پاریس- ششم آوریل ۲۰۱۱