– خامنه ای تلاش می کند پسر خودش را جانشین ولایت فقیه بکند
– دعوای جناحهای حکومتی کاملا واقعی است اما در شرایطی نا برابر جریان دارد
– اپوزیسیون میتوانست آبرومندتر باشد
– هیچکدام از این جناح ها منافع مردم و مملکت را پیش از منافع شخصی، گروهی و یا منافع اسلام قرار نمی دهند.
خسرو شمیرانی
shemirnaie@yahoo.com
هفته نامه شهرگان طی شماره های گذشته تلاش کرده تا در حد توان، تصویری غیرجانبدارانه از آرایش نیروهای سیاسی و دیدگاههای آنها در آستانه انتخابات هشتمین دورۀ مجلس شورای اسلامی به دست دهد. انجام یک رشته گفت وگو با شخصیتهای گوناگون از رنگهای مختلف طیف سیاسی ایرانیان در این راستا بوده است. ما بعد از گفت وگو با آقایان عماد افروغ، نماینده اصولگرای مجلس هفتم، عیسی سحرخیز از مدیران دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت و دبیرکل نهضت آزادی ایران و دکتر احمد زیدآبادی، دبیر کل سازمان ادوار تحکیم وحدت، در داخل، سلسله گفت وگوهایی با نیروهای سیاسی خارج از ایران خواهیم داشت. پس از آن دوباره به نیروهای سیاسی داخل بازمی گردیم تا با بخشی که هنوز دیدگاه هایشان در این گفتوگوها منعکس نشدهاست، به پرسش و پاسخ بنشینیم.
در این شماره با دکتر داریوش همایون به گفت وگو نشستیم.
داریوش همایون سال ١٣٠٧ در تهران زاده شد. تحصیلات خود را تا دکترای علوم سیاسی در ایران به پایان رساند و در دانشگاه هاروارد در رشته توسعه سیاسی مطالعات خود را ادامه داد.
مشاغل او فعالیت هایی از جمله نمونه خوانی در چاپخانه روزنامه اطلاعات تا سردبیری خارجی آن روزنامه، معلمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران و همچنین نمایندگی بنیاد غیر انتفاعی فرانکلین امریکا در آسیا برای توسعه صنعت نشر را در بر می گیرد. او از پایه گذاران روزنامه آیندگان بود. به دلیل به کارگیری روش های مدرن در شکل و محتوی در آیندگان بسیاری او را پدر روزنامه نگاری مدرن در ایران می دانند.
داریوش همایون فعالیتهای سیاسی خود را از سنین نوجوانی آغاز کرد. در هنگام مبارزات ملی شدن صنعت نفت، او از اعضای جریان رادیکال و راستگرای ” حزب سومکا” بود و در ادامه تلاشهای سیاسی خود به قائم مقامی دبیر کل حزب رستاخیز ملت ایران، و وزارت اطلاعات و جهانگردی دست یافت. او در اوج ترقی سه بار به دلائل سیاسی در بازداشت حکومت نظامی بسر برد. پس از انقلاب، تا سال ۱۳۵۹ در ایران زندگی پنهانی داشت. در این سال مجبور به ترک ایران شد. در سال ۱۹۹۲ به سازمان دادن حزب مشروطه ایران (سازمان مشروطه خواهان ایران پیشین) پرداخت. دکتر داریوش همایون اکنون رایزن شورای مرکزی این حزب است. ((۱))
تحریریه شهرگان
آقای دکتر داریوش همایون در آستانه انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی هستیم. در گیریها در سطوح بالای حکومت کیفیت جدیدی به خود گرفتهاست، توازن قوا در آن بالا را چگونه ارزیابی می کنید؟
به عقیده من خیال دارند حرکتی را که از دو سال پیش برای تصرف کامل قدرت آغاز شده در این انتخابات کامل کنند. من از گروه سپاهی – امنیتی صحبت می کنم. این حرکت از پیش هم وجود داشته اما دو سال پیش در کیفیت جدیدی آغاز شد. البته رژیمهای دیکتاتوری، بهویژه آنها که به توتالیتاریسم گرایش دارند، سرانجام ملیتاریزه میشوند. در روند حرکت ِاین سیستمها اختیار در دست اسلحه می افتد. پلیس سیاسی که نوآوری نظامهای توتالیتر است نیز در کنار نظامیها سهمی از قدرت را می گیرد. این سرنوشت همه نظامهای توتالیتر است.
در این انتخابات باید انتظار داشت که گروه نامبرده سهم خود را در قدرت به شدت افزایش دهد. اما ویژگیهای این نظام از جمله اینکه جناحهای مختلفی در آن حضور دارند و اینکه سقف پوشش دهنده آنها فرد ضعیفی است، ممکن است این سقف یعنی رهبر را مجبور کند به جناحهای دیگری بجز نظامیان نیز امتیازاتی بدهد. اما سهم بزرگ از آن نظامی – امنیتیها خواهد شد.
اخیرا یک عامل دیگر نیز به معادله افزوده است و آن اینکه خامنهای تلاش می کند پسر خودش را جانشین ولایت فقیه بکند. پسر او اما در بخش های دیگر به جز سپاه نفوذی ندارد، پس باید به طور کامل به این دسته تکیه کند و نتیجتا بازیچه دست آنها خواهد بود.
در دوسال گذشته احمدی نژاد که خود از نظامیان است تلاش کرده تا هر آنچه “روحانیت” سنتی می خواهد به او بدهد. این امر یک دلیل سیاسی دارد که همانا جلب پشتیبانی آنهاست اما در عین حال دلیل فرهنگی نیز دارد و آن اینکه می خواهند به لحاظ فرهنگی جامعه را به ۱۴۰۰ سال پیش بازگردانند.
همه اینها نشانگر آن است که انتخابات مجلس نیز در جهت تمرکز بیشتر قدرت در دست سپاهیان عمل خواهد کرد.
بسیاری در اپوزیسیون، بهویژه در میان نیروهایی که در خارج از ایران خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی می شمارند، درگیریها در سطوح بالای رژیم را جنگ زرگری مینامند. آیا به نظر شما هم چنین است؟
دعواهای درون حکومت به هیچ وجه زرگری نیست. البه خاتمی یک نقش فریبکارانهای داشت. نقشی که هم برای جهان خارج و هم برای بخشهایی از مردم ایران بازی کرد، اما حتی او هم اختلاف نظرهای اساسی با جناح دیگر داشت. در مقابل گروه غالب در این رژیم حتی نیازی به فریبکاری نمی بینند. آنها بدترین اعمال شان را با گردنی افراشته اعلام میکنند. منکر هولوکاست میشوند. نابودی اسرائیل، تنها دمکراسی منطقه را طلب می کنند و ککشان هم نمی گزد.
به نظر من دعواها کاملا واقعی است اما در شرایطی نا برابر جریان دارد. به این مفهوم که جریانی که در مقابل نظامی – امنیتیها قرار گرفته در این جنگ به جز حمایت محدود خامنهای ابزار دیگری برای دفاع و حمله در دست ندارد. هرگاه خامنهای دست خود را به طور کامل از پشت این گروه بردارد، نظامیها آن را کاملا خرد خواهند کرد.
تا آنجا که به نیروهای مخالف ارتباط دارد آنها باید این جنگ را ببینند و از آن استفاده ببرند. به مراتب ترجیح دارد که اینچنین رژیمی دچار تشتت باشد تا یک پارچه باشد و هر چه دلش میخواهد انجام بدهد.
من متوجه نشدم آیا به نظر شما می توان گفت که یکی از جناحهای حکومت بیشتر در کنار منافع ملی و منافع مردم قرار دارد؟
هیچکدام از این جناح ها و گروهها منافع مردم و مملکت را پیش از منافع شخصی، گروهی و یا منافع اسلام قرار نمیدهند. علت وجودی اینها اسلام حکومتی و اسلام سیاسی است. اسلام حکومتی و سیاسی نیز با منافع ملی، با منافع مردم، با آزادی، با رفاه، با پیشرفت، با روشنگرائی منافات دارد. این چیزی است که در کشور خود ما دست کم بیست و هفت هشت سال است که ثابت شده است. اینها نمی توانند بدون این چارچوب ادامه دهند. حتی طرد شدگان از رژیم نیز وابسته به رژیم هستند و از این وابستگی نیز بهره مادی خیلی خوبی می برند. تمام کوشش این طرد شدگان در جهت بازگشت به جایگاه قبلی شان در رژیم است. اختلافاتی که ما از آنها صحبت می کنیم بر سر قدرت بخشی به مردم نیست. اینها یک بار در خرداد ۱۳۷۶ به فکر قدرت بخشی به مردم افتادند اما بزودی دیدند که چنین روندی تومار حیات آنها را درهم می پیچد و از راه در پیش گرفته پشیمان شدند.
آیا با تمام این تفاصیل و با اتکا به گفتههای شما نمیتوان گفت که یک پارچه شدن نظام در میان-مدت به ضرر مجموع نظام بوده و عمر آن را کوتاه تر می کند و نتیجه بگیریم که این یک پارچگی به نفع طرفداران براندازی نظام هم هست؟
این تمرکز قدرت دو جنبه دارد: اول اینکه آزادی عمل حکومت را افزایش می دهد چرا که از کشاکشهای داخلی رها می شود و هر چه می خواهد انجام میدهد. اما جنبه دیگر این است که: فساد، استبداد و ناهنگامی (anachronisme) این رژیم سبب می شود یک پارچگی آن در میان-مدت به زیانش باشد و روند سقوط را سریعتر بپیماید.
قدرت روزافزون نیروهای نظامی – امنیتی در جمهوری اسلامی را تا چه حد تحت تاثیر شرایط جهان و منطقه می دانید؟ منظور من این است که آیا غالب شدن فضا و گفتمان نظامی – امنیتی در منطقۀ خاور میانه، که بیش از هر زمانی در گذشته و به رهبری ایالات متحده تحت عنوان جنگ علیه تروریسم صورت گرفته، تاثیری بر قدرت گیری نظامی – امنیتیها در منطقه و به طور مشخص در ایران نداشته است؟
همانطور که پیش تر هم اشاره کردم این گرایش عمومی حکومتهای دیکتاتوری، و بهویژه دیکتاتوریهای مایل به توتالیتاریسم است که به سمت تمرکز قدرت در دست نظامیها حرکت می کنند. ویژگی اصلی این نظامها نیاز به کنترل کامل است. نیاز به کنترل زیاد به افزایش ابزار کنترل می انجامد، و این به افزایش قدرت نظامیها و امنیتیها منجر می شود. افزایش قدرت اینها نیز به نوبه خود تمایل ِ کسب ِ تمام قدرت را تقویت می کند. نتیجۀ آن تسلط نظامی – امنیتیها خواهد بود. شوروی سابق نمونه بارزی از این روند بود و هنوز روسیه در دست امنیتیهاست.
اما مسلم است که بالا گرفتن بحران در منطقه، افزایش مخاطرات نظامی، روی آوردن جمهوری اسلامی به تولید سلاح های اتمی و موشک هایی که بتوانند این سلاح ها را به هدفهای دور ببرد، اینها انگیزههای بیشتری برای نظامی شدن دستگاههای قدرت در جمهوری اسلامی مهیا کردهاست. اینها همه روند تمرکز قدرت در دست نظامیها را تسریع کردهاست.
مقداری به نیروهای اپوزیسیون بپردازیم. این بخش را چطور می بینید؟ اصلا آیا می توان گفت که جمهوری اسلامی یک اپوزیسیون در مقابل خود دارد؟
بله! اپوزیسیون وجود دارد و فعالیت زیادی هم می کند. در سالهای گذشته عده زیادی افراد از ایران گریختهاند. دست همه آنها خالی بوده است. هر کدام دریک گوشه جهان افتادهاند. اول باید وضع اقامت شان را درست میکردند. بعد میبایست به وضع زندگیشان سرو سامان میدادند. بعد باید جمع می شدند و از هشت هزار و ده هزار کیلومتری فعالیت می کردند علیه رژیم. مثلا از کانادا، اروپا و یا آمریکا چقدر می توان علیه رژیم کار کرد. با این همه، من سوال می کنم که این همه سرو صداها که علیه رژیم در جهان راه افتاده کار چه کسی است؟ مگر اینها کار افراد مخالف جمهوری اسلامی نیست؟ من تردیدی ندارم نیروهای مخالف می توانستند بسیار بیشتر از آنچه کردند عمل بکنند و بهویژه می توانستند آبرومند تر از آنچه هستند باشند. بزرگ ترین ایراد کار نیروهای مخالف این است که هنوز در فضای سی سال و پنجاه سال پیش به سر می برند. همان بحثها را مطرح می کنند. همان جنگ ها را می جنگند.
بگذارید در اینجا اشاره بکنم که گروههای تبعیدی ایران در تاریخ انقلابات جهان بی مانند هستند. در تاریخ انقلابها سراغ داریم که گروهی پیروز می شد و گروهی دیگر شکست می خوردند. پیروز شدگان شکست خوردگان را از کشور می رانند. اما به صحنه گروههای تبعیدی ایرانی که اپوزیسیون رژیم را تشکیل می دهند نگاه کنید، تعداد پیروزشدگان تبعیدشده، بسیار بیشتر از تعداد شکست خوردگان انقلاب است.
ما در این اپوزیسیون با گروههایی روبرو هستیم که روزی به خون هم تشنه بودهاند. یک دسته، دستۀ دیگر را به گریز از کشور وادار کرده است. حالا خود وادار به گریز شدهاند و باید با آن قبلیها سر بکنند که چنین نمی کنند. این مشکل بزرگ وجود دارد و دیر یا زود گروهها باید آن را حل بکنند. بحثهای گذشته را رها بکنند.
نسل جدید مبارزان اما در زمان حال زندگی می کنند و به همین دلیل در صحنه بیشتر تاثیر می گذارند. وقت آن شدهاست که نسل گذشته هم اگر می خواهد جدی تر تاثیر گذار باشد، دعواهای گذشته را کنار بگذارد.
البته من از اپوزیسیون در داخل سوال کردم. در این پیوند نظر شما چیست؟
به نظر من گروههای فعال اپوزیسیون آنقدر در داخل زیاد هستند که من اصلا فکر نکردم منظور شما از این سوال که آیا اصلا اپوزیسیون وجود دارد نیروهای داخل را در نظر داشته باشد.
بله در ایران، شما نه تنها گروههای مخالف دارید، بلکه لایههای بزرگ اجتماعی مخالفان را شاهد هستید. مثلا نود درصد دانشجویان در ایران جزء مخالفان هستند و بسیاری از آنها از مخالفان فعال هستند. خانم ها در ایران یک نیروی عظیم در مخالفت با رژیم هستند. کارگران و معلمان نیز به این دسته تعلق دارند. در عین حال طبقه متوسط رو به رشد ایران نیز از مخالفان این رژیم است …
آقای دکتر همایون اجازه بدهید یک کلمه به سوال قبلی اضافه کنم تا به دنبال پاسخ دقیقتر باشیم. سوال من در بارهی اپوزیسیون سازمان یافته است. لطفا از این زاویه به موضوع بپردازید.
من داشتم می گفتم که ما شاید برای اولین بار در تاریخ ایران یک اپوزیسیون ۳۰ – ۴۰ میلیونی در ایران داریم. این یک حرکت است و لایههای بزرگ اجتماعی پشت این حرکت هستند. اما طبیعی است که سازماندهی این حرکت بسیار دشوار است. گرچه هستههای این سازمان دهی وجود دارد. سازمانهای دانشجویی در دانشگاههای مختلف حضور دارند. کارگران با اینکه امکان داشتن سندیکا ندارند تلاش می کنند جمع شوند و کار جمعی کنند. کمپین یک میلیون امضای خانمها از مصادیق کار سازمان یافته زنان است. گروههای حقوق بشری و این ها همه از این هستهها محسوب می شوند.
به عنوان سوال آخر حزب مشروطه ایران چه موضعی در مقابل انتخابات اتخاذ می کند؟ شرکت، تحریم و یا موضعی دیگر؟
گرچه هنوز چندین هفته وقت باقی است و حزب مشروطه هنوز اعلام موضع نکرده است اما این روشن است که موضع هر چه باشد در چارچوب سوال شرکت یا عدم شرکت نخواهد بود. این بازی ما نیست. بازی درون رژیم است. ما باید ببینیم چگونه از این مقطع به نفع مبارزه با رژیم بهره می گیریم.
آقای دکتر داریوش همایون از شما سپاسگزاریم
این گفت وگوی تلفنی در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ برابر با ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ صورت گرفته است.
((۱)) بسیاری از اطلاعات موجود در این معرفی کوتاه از سایت شخصی آقای داریوش همایون گرفته شده
لینک گفت وگوی بالا در شهرگان:
http://shahrgon.com/fa/news/1171.html