نخستین دور کوششها برای بازسازی دمکراتیک عراق شکستخورده به نظر میآید و عراقیها نتوانستهاند یک قانون اساسی که همه را به درجهای راضی کند بنویسند. پیشنویس کنونی، خواستهای نزدیک شصت درصد جمعیت شیعه و نزدیک بیست در صد جمعیت کرد عراقی را برآورده خواهد کرد ولی در جامعهای که مردمان، خود را به صفت شیعه و سنی و کُرد میشناسند، آن نزدیک بیست درصد باقیمانده را نیز میباید بهحساب آورد. در چنین جامعهای رأی اکثریت در امری به اهمیت قانون اساسی تنها یکسوی معادله است و همرائی نیز جایی دارد ــ اگر قرار نیست کار به جنگ داخلی و دستاندازی بیگانگان بکشد.
کشمکش بر سر تعریف عراق است. کُردان و شیعیان فدرالیسم میخواهند و کنترل منابع نفتی که بیشترش در جنوب شیعهنشین و کمترش در شمال کُردنشین است. سنیان خواستار یک حکومت مرکزی، و نه متمرکز، در بغدادند و در ساختار فدرال دانههای استقلال روزافزون مناطق فدرال و گرایش آنها را به ترتیبات فرامرزی میبینند ــ شیعیان رو به جمهوری اسلامی در ایران شیعی و کُردان بهعنوان کانون تلاشهای همهسویه و فزاینده برای درآوردن یک کشور کرد و دربرگیرنده استانهای کردنشین ایران و ترکیه. بدگمانی سنیان را اصرار نخستینی شیعیان به اسلامی کردن قانون گزاری، و کردان بهحق جدا شدن از عراق پس از هشت سال تقویت میکند. آنها آینده خود را در حکومتی میبینند که بیش از هر چیز عراقی باشد هرچند با سهمی بسیار کمتر از گذشته برای خودشان. قانون اساسی تازه به نظر آنها مقدمه ازهمپاشی عراق است و تصمیم دارند به آن رأی منفی بدهند که اگر در سه استان از چهار استان سنی نشین به نصاب دوسوم برسد قانون اساسی وتو خواهد شد.
اینکه شیعیان و کردان تا برگزاری همهپرسی آماده دادن امتیازات بیشتری به سنیان خواهند بود و اینکه پس از همهپرسی چه روی خواهد داد روشن نیست. هنوز میتوان به رسیدن به یک همرائی (کانسنسوس) امیدوار بود. اما شرکت سنیان در همهپرسی، رأیشان هر چه باشد، یک پیروزی برای دمکراسی عراقی بشمار خواهد رفت. برای نخستین بار سرنوشت عراق را رأی همه عراقیان تعیین خواهد کرد. حتی رد شدن قانون اساسی میتواند مقدمه قانون بهتری شود. دست برداشتن از امتیازاتی که شیعیان و کردان میخواهند آسان نیست ولی عراقیان محکوماند باهم زندگی کنند. دورنمای ازهمگسیختگی عراق میباید همه را به هراس اندازد.
* * *
در گفتگوها بر سر قانون اساسی دو موضوع مهم روشن شد. نخست، در تحلیل آخر از آیتالله خوب یا بد نمیتوان سخن گفت. دوم، در منطقه ما فدرالیسم و خودمختاری همان معنی را نمیدهد که در پیشرفتهترین کشورهای جهان.
تا کار به قانون اساسی و جای اسلام در حکومت نرسیده بود آیتالله سیستانی را در همهجا بهعنوان میانهرو میستودند و کم مانده بود که با جفرسون مقایسه کنند. آزمون قانون اساسی لازم آمد که نشان داده شود او در تحمیل دین رسمی، اسلام بهعنوان سرچشمه اصلی قانون گزاری، و تبعیض به زنان از هیچ آیتالله دیگری کم ندارد و گناه از او نیست. مسئله همان است که از بیستوپنج سال پیش با آن درگیر شدهایم. چاره واپسماندگی و خشونت جامعه اسلامی را در دین و آخوند نمیتوان جست که خود یکی از مهمترین عوامل آن هستند. هیچ اسلام و آیتاللهی که شایسته نام خود باشد نمیتواند برضد خودش رفتار کند. آیتالله میباید پاسدار شریعت باشد و از شریعت با هیچ ترفندی، به ضرب اجتهاد و تأویل نیز، نمیتوان دمکراسی و حقوق بشر درآورد. انسان آزاد نیست و زن با مرد و مسلمان با غیرمسلمان و شیعه با سنی برابری نمیتواند؛ و اگر زور دولتهای غربی نباشد بردگی هم خواهد بود با احکامش.
دین بهمحض آنکه راهی به سیاست پیدا کند به اندیشه قدرت میافتد و قدرتی که یک سرش را به خداوند و در کشور شیعه به امام زمان پیوند دهند تا پایانش میرود. نمونهاش عراق است. شیعیان و آیتاللهشان اگر ایستادگی کردان و جنبش زنان و دیگر عناصر عرفی گرا و زور امریکایان و خطر فرورفتن بیشتر عراق در آتش جنگ داخلی نمیبود جمهوری اسلامی خویش را برقرار میداشتند؛ و هرچند میگویند تکرار جمهوری اسلامی ایران را نمیخواهند گام در همان راه میگذاشتند که سرنوشت هر حکومتی است که به چنگال آخوند و عوامفریب و متعصب مذهبی گرفتار شود. آنها که هنوز در ایران به دنبال بهرهگیری از مذهب و آیتاللههای خوب برای رهایی از آیتاللههای بد هستند میتوانند درس دیگری از عراق بگیرند. آنها نیز که به یک قیاس ساده از احزاب دمکرات اسلامی دفاع میکنند و راه ورود به سیاست و سپس قدرت و قانون گزاری را بر اسلامیان میگشایند بهتر است جامعهای مانند ایران را با آلمان و ایتالیا مقایسه نکنند. ما به چفتوبستهای استوارتری برای دمکراسی خود نیاز داریم و در آلمان احزاب نژادپرست غیرقانونی هستند.
به همین ترتیب نظام فدرالی که مانند آلمان و سویس در یک فرایند چند صدساله شکلگرفته است در کشورهایی مستعد و در معرض تحریکات و مداخلات دور و نزدیک بهآسانی میتواند نخستین پله جدا سری و پیامدهای خونین و وحشیانه آن باشد و همسایه را به جان همسایه بیندازد. حتی در یوگوسلاوی اروپائی، فدرالیسم بهمحض آنکه از تسلط آهنین نظام تیتوئی آزاد شد پرورشگاه تخم دشمنی و کینه مذهبی و زبانی گردید و هنوز اعدامشدگان را در گورهای دستهجمعیشان مییابند و صدها هزار کس، دیگر روی خانمانهای خود را نخواهند دید. یک نظام فدرال در عراق پارهپاره شده اجتنابناپذیر است و میباید امیدوار بود از آسیبهای احتمالی در امان بماند. اما دیگران ناگزیر از پیمودن چنین راههایی نیستند.