فراخوان ملی رفراندم که با چنان تحرکی آغاز شد اکنون به رکود افتاده است. سه عامل مهم در این رکود ــ گذشته از اینکه بهر حال نمیشد آهنگ سریع جنبش را نگه داشت ــ از قرار زیر است:
نخست، حکومت اسلامی توانست از رسیدن پیام فراخوان به مردم بسیار جلوگیرد. رژیم بجای رودرروئی مستقیم، اصلاحطلبان خود را مأمور مبارزه با آن کرد که به بیاعتباری بیشتر آنان انجامید ولی از بستن راه تارنما برآمد. عامل ترس هم همیشه در کار است.
دوم، پارهای گروههای چپگرا و راستگرا، فراخوان را که برای تفاهم بود مانند معمول به میدان تازهای برای کشاکشهای آبروبر خود ساختند. راستگرایان که تا شکل مار کشیده نشود نوشتهاش را قبول ندارند، بهانه گرفتند که فراخوان صراحت لازم را ندارد؛ ولی همین بس بود که متن فراخوان و اعلامیه جهانی حقوق بشر را بهدقت بخوانند. چپگرایان بجای فراخوان به بخشی از پشتیبانان پرداختند و حمله را بر آنها متمرکز کردند. حتی بسیاری که در گرماگرم نخستین روزها از فراخوان پشتیبانی نمودند عملاً کنار کشیدند و بحث را بار دیگر به مبارزه با هواداران پادشاهی انحراف دادند ــ انقلاب و روحیه آن برای کسانی ادامه دارد.
سوم، تارنمای ۶۰۰۰۰۰۰۰ نتوانست اعتماد مردم را جلب کند و شکایات کسانی که نمیتوانستند پشتیبانی خود را از فراخوان در تارنمای آن بازتاب دهند به دلسردی عمومی انجامید و در کنار عوامل دیگر شتاباهنگ (مومنتوم) را از فراخوان گرفت.
نبودن مرکزی برای هماهنگی، مشکل دیگری بود و به پیشبرد پیکار فراخوان کمکی نکرد ولی این در مراحل آغازین طبیعی بود و هر مرکز هماهنگکنندهای میباید از خود جنبش فراخوان بجوشد.
اکنونکه شور نخستین فروکش کرده است تکان تازهای میباید به فراخوانی داد که مهمترین ابتکار نیروهای مخالف در سالهای گذشته بشمار میرود. درباره ابعاد و معانی این ابتکار همچنان میباید نوشت ولی همین اندازه بس که بنبست بیستوپنج ساله بلکه پنجاهساله گفتمان سیاسی را گشوده است. کارشکنیهای راست یا چپ در برابر روشنی و جسارت این راهکار به جائی نمیرسد و میباید مبارزه را دنبال کرد. راستگرایان از مخالفت با فراخوان سرمایهای نیندوختهاند و راست تندرو را منزویتر کردهاند. چپگرایان، خود را در تنگنای اخلاقی و سیاسی تازهای انداختهاند (یکی دیگر از سلسلهای پایانناپذیر.) آنها با شور و شتاب به بیانیه ۵۶۵ نفری که در ایران انتشار یافت پیوستند بدین امید که فراخوان ملی را زیر سایه ببرند. ولی بیانیه، روایت احتیاطآمیز و محدودتر فراخوان است و نه مخالفتی با آن دارد و نه میتواند جای آن را بگیرد؛ بهویژه که از سوی چهار تن از امضاکنندگان فراخوان نیز امضاشده است. این استراتژی نیز کارنکرده است.
ما برای خنثی کردن اقدامات رژیم توانائی محدودی داریم و از متقاعد کردن کسانی که ملاحظات شخصی و فرقهای برایشان مهمتر است بر نخواهیم آمد ولی هواداران فراخوان ملی در سه زمینه میتوانند آن را پیش ببرند:
نخست، بهبود تارنما به صورتی که اداره آن در دستهای یک گروه مطمئن و شامل گرایشهای گوناگون باشد و بتواند از همکاری علاقهمندانی که اکنون سرخورده شدهاند برخوردار گردد. کنترل تارنما از سوی یکی دو تن، هر که باشند، کار را به دوست بازی و تبعیض میکشاند و راه را بر انواع نفوذها میگشاید.
دوم، مبارزه با طرحهای جانشین به بهانه بهبود و اصلاح متن فراخوان و تشکیل گروهها و کمیتههایی که وحدت جنبش فراخوان را از میان خواهند برد. میباید با از یکپارچگی فراخوان و جنبش پشتیبانی از آن دفاع کرد. منظور از یکپارچگی آن است که متن و پیام دست نخورد و همگان از آن پشتیبانی کنند. جنبش فراخوان میباید در یک بستر جریان یابد وگرنه به جریانات کوچک با نامهای دهانپرکن تجزیه خواهد شد و هیچکس را بیش از عوامل رژیم خوشحال نخواهد گردانید.
سوم، تقویت کمیتههای فرا حزبی پشتیبانی از فراخوان ملی رفراندم. از این کمیتهها تاکنون تعداد قابلملاحظهای تشکیلشدهاند و هرچند انتظار میرود پس از بیانیه ۵۶۵ نفری نمایندگان کمتری از سازمانهای سیاسی جمهوریخواه در کمیتهها شرکت جویند، داوطلبان منفرد از گرایشهای گوناگون بهاندازه کافی هستند. کمیتهها در شرایط کنونی تنها نیروی پشت سر فراخوان بشمار میروند و بنا به طبیعت مشارکتی خود امکانات عمل بیشتری به دست خواهند آورد. کمیتهها میتوانند در زمینههای تبلیغات و روابط عمومی و برقراری ارتباط با کمیتههای دیگر فعال باشند.
بیانیه ۵۶۵ نفری باآنکه از سوی جمهوریخواهان رادیکال همچون سلاحی برضد فراخوان بکار میرود تحول مثبتی است. از سوئی همان پیام فراخوان را در جامهای که برای عناصری در درون ایران تناسب بیشتری دارد میپوشاند و از سوی دیگر ریزش ملی مذهبیان و پیوستنشان به گرایش عرفی گرا را آسان میکند، روندی که هماکنون در بیانیه میبینیم. پیام بیانیه سرمایهای برای پیکار مدنی مردم ایران خواهد بود و نباید اجازه داد میان هواداران فراخوان و بیانیه شکافی بیفتد. اینگونه که پیش میرود بیانیه پیشرفت خود را کرده است و میدان اصلی همچنان در دست فراخوان خواهد بود. پیام فراگیرتر و کاملتر فراخوان همچنان تنها چاره عملی برای مرحله انتقال حاکمیت از رژیم اسلامی و تنها شعار متحد کننده همه گرایشها و گروهها خواهد ماند.